چکیده:
ایشان برای مشخص شدن شرایط آزادی در اسلام ابتدا روشن شدن تفاوت فاحش پارادیم اسلامی و پارادیم غربی را ضروری دانسته، به اختصار تفاوت را در این می بینند که پارادیم غربی بر پلورالیسم سیاسی و اراده مردم استوار است; اما پارادیم اسلامی مبتنی بر حق و عدل و اراده خداوند است. در ادامه با تمجید از آزادی سیاسی و فکری گسترده در نظام اسلامی ایران آن را موضوعی کم نظیر در جهان معرفی می کند. در پایان حدود آزادی سیاسی و فکری را مورد بررسی قرار می دهد.
موضع اسلام نسبت به آزادی سیاسی و اندیشه چیست و در حال حاضر چه استراتژی سیاسی ای در قبال آن می توان اتخاذ کرد؟ این موضوعی است که به جنبه نظری در پارادیم اسلامی در مورد آزادی سیاسی و اندیشه مرتبط می شود; زیرا میان پارادیم اسلامی و پارادیم سرمایه داری دموکراتیک و لیبرال غربی فرق بنیادین وجود دارد. در اندیشه سیاسی غرب، پلورالیسم سیاسی یکی از نیازهای حتمی محیط سیاسی عمومی در اندیشه مردم سالار است. حکومت در رژیمهای دموکراتیک مسؤولیت کامل دارد تا از احزاب معارض پشتیبانی کند و راه مشارکت آنها را در برخی حوزه های سیاسی هموار سازد و در حقیقت، آنان را به مثابه بخش مهمی از وجود خود در نظر گیرد. اما اندیشه اسلامی در این زمینه با اندیشه غربی اختلاف فاحشی دارد; زیرا اندیشه اسلامی بر اساس حکومت حق و عدالت بنا شده است و نه برپایه آرا و هواها و گرایشات و خواستهای مردم. البته حق و عدل نمود عینی یک چیز هستند و این عدل به دور از مصالح و منافع مردم نیست; زیرا حق همواره مطابق با منافع مردم است که در علم اصول از آن به قاعده «احکام شرعی همواره تابع مصالح و مفاسد واقعی است» تعبیر می شود. مصلحت واقعی آن است که به سود همه مردم در مسائل اجتماعی عمومی باشد; نه مصلحت یک انسان یا یک گروه و قشر خاص و نیز باید در جهت زندگی حقیقی ابدی باشد. همچنین مصلحت انسان در مشی تکاملی وی در دنیا و آخرت است، و این امری است که خصوصیات آن را جز خداوند نمی داند و لذا احکام شرعی تنها مبتنی بر اراده خدا قرار داده شده است. البته حوزه وسیعی از امور مرتبط به اراده مردم باقی می ماند که همان حوزه مباحات باشد و تمام این امور به اختیار و اراده انسان واگذار شده است. در این زمینه در قرآن آمده است: «هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلو من رزقه وإلیه النشور» در این حیطه، سلایق مردم نقش مهمی دارد و رأی اکثریت بر رأی اقلیت مقدم می شود و آزادی انتخاب روش و راه مناسب در چارچوب حق و عدل وجود خواهد داشت. بنابراین پارادیم اسلامی مبتنی بر تکثر نیست; زیرا حق و عدل یگانه است و باید تلاش کرد تا بهتر حق را شناخت و به آن پایبند شد، اگرچه موافق رغبت و میل مردم نباشد. پس از اینکه حق به منصه ظهور رسید، دیگر زمینه ای برای تمسک به رأی متباین با آن وجود نخواهد داشت; زیرا موضوع (همان گونه که بیان شد) مرتبط با حق و عدالت است و بدین گونه پارادیم اسلامی اساساً از پارادیم غربی جدا است; چه آنکه در پارادیم اسلامی، کثرت گرایی محدود به دامنه مذکور است و در چارچوب و نهاد حق و عدالت است; اما پارادیم غربی نسبت به زندگی اخروی مردم هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهد; بلکه در اندیشه غربی انسان حتی حق دارد اختیار اموری را که برخلاف برداشت وی از مصلحت خویش است، برگزیند.