کتاب نما ؛ تصحیح یا تضییع

مختلف الشیعة، علامه حلی (۶۴۸ - ۷۲۶ق) جلد۴، تحقیق ونشر: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، قم، ۱۴۱۳ق، ۵۵۶ صفحه وزیری.

مختلف الشیعة، علامه حلی (648 - 726ق) جلد4، تحقیق ونشر: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، قم، 1413ق، 556 صفحه وزیری.

مختلف الشیعة اثر علامه حلی قبلا در یک مجلد رحلی چاپ سنگی شده بود واستفاده از آن مشکل بود. اولین بار مژده تصحیح وچاپ منقح کتاب مختلف در مجله حوزه، شماره؟، ص؟، منتشر شد که همه مختلف در 9 مجلد به زیور طبع آراسته شد وجلد دهم ویژه فهارس آن است که در آینده به وسیله مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی منتشر می شود، ولکن با وجود اعلام قبلی تصحیح این اثر دفتر انتشارات اسلامی مانند برخی از دیگر کارهایش اقدام به دوباره کاری کرده وبا نشر چند مجلد از کتاب مختلف، تحقیق ونشر آن را در 12 جلد وعده دادند که تاکنون 5 جلد آن به چاپ رسیده است.

کاستی های این تصحیح به شمار نمی آید. واین مقاله تنها عهده دار نقد وبررسی تحقیق 200 صفحه آخر از جلد چهارم مختلف الشیعه (چاپ دفتر انتشارات اسلامی) است که از باب مشت نمونه خروار نمایانگر سایر مجلدات دیگر نیز هست.

پیش از این که به اصل مطلب خود در باره نقد جلد چهارم کتاب بپردازیم، لازم است به تکرار بیهوده عبارت «لم نعثر علی کتابه » که در پاورقی ها آمده است واختصاص به جلد چهارم ندارد بلکه در همه مجلدات این چنین است، اشاره کنیم. این نکته به ظاهر کم اهمیت ولی در واقع پر اهمیت به خوبی نشانگر بی دقتی مصحح وناشر در امر تصحیح وتحقیق متون است.

اهل فن مطلع اند که فتاوای علی ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)، ابن ابی عقیل وابن جنید در کتب قدما مثل «سرائر»، «معتبر» وبه خصوص در «مختلف » فراوان نقل شده است. واز آن جا که کتب ویا رساله های ابن جنید وابن ابی عقیل واثر فقهی ابن بابویه در دست نیست - بر این اساس که فقه الرضا را اثر ابن بابویه ندانیم ودرست هم همین است - ومصحح یا مصححان مختلف در تمام مواردی که فتوایی از این بزرگواران نقل شده است، در پاورقی نوشته اند: «لم نعثر علی کتابه » یا «لمن نعثر علی رسالته » که این جملات در هر مورد یک سطر از پاورقی کتاب را به خود اختصاص داده است، بدون این که اطلاع جدیدی به خواننده کتاب بدهد. در حالی که در این گونه موارد می بایست با یک جمله، در مقدمه تذکر داده می شد که آثار این بزرگان در دست نیست، واگر پیش از مختلف، منبع دیگری هست که سخنان ایشان (ابن ابی عقیل، ابن جنید، ابن بابویه) را نقل کرده باشد به آن ارجاع داده می شد.

در آغاز شاید به نظر برسد که این مساله مهم نیست، ولکن بایک حساب سرانگشتی خواهیم دید که اگر این مساله کوچک مراعات می شد، حد اقل یک جلد از مجلدات مختلف کم می شد.

بابر آوردی که صورت پذیرفت دست کم در پاورقی هر صفحه دو بار جمله «لم نعثر» تکرار شده که این یعنی اشغال دو سطر از صفحه، به غیر از مواردی که این جمله پنج بار در یک صفحه تکرار شده است برای نمونه می توان به ج 4، ص 99 را نام برد.

اما در مجموع می توان میانگین تکرار «لم نعثر» را در هر صفحه دو بار محاسبه کرد. واگر صفحات هر جلد بدون فهرست ها 450 صفحه باشد، چهار جلد مختلف 1800 صفحه خواهد داشت. ودو سطر در هر صفحه از آن جمله «لم نعثر» است که حدود 3600 بار در چهار جلد تکرار شده است. واگر هر صفحه را 25 سطر فرض کنیم، نتیجه این می شود که 145 صفحه کامل از این چهار جلد را، جمله «لم نعثر علی کتابه » اشغال کرده است. وهمان طور که ناشر وعده داده است، مختلف را در دوازده جلد به چاپ خواهد رساند، که نتیجه اش این می شود که بیش از 435 صفحه از 12 مجلد مختلف را جمله «لم نعثر» اشغال کرده است. یعنی یک جلد از 12 جلد کتاب مختلف جمله «لم نعثر علی کتاب » یا جمله «لم نعثر علی رسالته » است که نه تنها ثمره ای برا خواننده ندارد، بلکه باعث میلیونها ریال خسارت به بیت المال است.

در حالی که می شد در دو جمله در آغاز کتاب به صورت یاد آوری، به خواننده گفته شود که چون کتاب های این بزرگواران در دست نیست وما از ذکر ماخذ آن ها معذوریم، تفاوت بین نوشتن این 2 سطر در مقدمه کتاب وبین اشغال صدها صفحه کتاب کم نیست، فاعتبروا یا اولی الابصار.

در این نقد، اشکالات را به 4 بخش تقسیم کرده ایم: 1 - تقویم النص، 2 - تخریج المصادر واشتباه در آن، 3 - غلطهای چاپی وجزئی، 4 - سایر نارسایی ها.

تقویم النص

اساسی ترین ومهم ترین کار برای چاپ جدید کتاب های قدما «تقویم النص » است که بسیار دشوار ودر عین حال کارگشا است، وگر نه کتابی را از روی چاپ سنگی استنساخ کردن وبه دست حروف چین دادن ویا گاهی مآخذش را استخراج کردن ویا چند نسخه بدل در پاورقی ثبت کردن، کار ارزشمندی به حساب نمی آید.

در این مقاله برآنیم تا کلمات وجملاتی را ارزیابی کنیم که در کتاب ثبت شده وبسیاری از آن ها هم همان چیزی است که در چاپ رحلی قدیمی موجود بوده، وبی آن که به اشتباه ویا مرجوح بودنش اشاره شود، چاپ شده است.

حال آن که صورت درست شماری از همان موارد در نسخه های خطی مختلف موجود هست. واین ها در اکثر موارد مخل به معنا است که می بایست جدا از آن پرهیز می شد: 1 - ج 4، ص 313: علامه از مبسوط چند عبارت در خصوص رمی جمرات نقل کرده است که جمله پایانی شیخ این است: «. .. علی کل حال، لانه لایترتب علیها ورمی آخر» در صورتی که «واو» زاید بوده وصحیح آن «... لانه لایترتب علیها رمی آخر» است. گفته شود غلط چاپی است، زیرا اولا مخل به معناست، وثانیا عین عبارت مختلف چاپ سنگی ص 311 است. وثالثا ارجاع به مبسوط هم داده اند، در حالی که در عبارت مبسوط «واو» وجود ندارد. واین نشان می دهد که در تطبیق نقل قول ها با مآخذ اصلی آنها، دقت کافی نشده است.

2 - ج 4، ص 325: «لو کان المنوب متخیرا فی انواع الحج... ففی الاجزاء عن المنوب نظر» که صحیح آن «متحیرا» فرق است بین تحیر واختیار.

3 - ج 4 ص 265: «غداة جمع اللقط » که صحیح آن «غداة جمع القط » است، وبین «لفظ » و «قط » فرق است، ونیز در چاپ سنگی، ص 303 «اللقط » ثبت شده است.

4 - ج 4، ص 271: «عین النضر بن قرداش » که صحیح آن «عن النضر بن قرواش » است، همان گونه که در «تهذیب » و «وسائل الشیعه » چنین است ولی در مختلف چاپ سنگی ص 304 با دال ثبت شده، مصحح نیز با دال ثبت کرده اند. وحال آن که چنین نامی در میان اسامی راویان نیست وصحیح آن «نضر بن قرواش » است با «واو». ودر معجم رجال الحدیث ج 19، ص 159 به نقل از رجال شیخ طوسی ورجال برقی به عنوان «النضر بن قرواش الخزاعی » با «واو» ضبط شده است.

5 - ج 4، ص 270 به نقل از صدوق آمده: «... فان مضی ذو الحجة ولم یشتر آخر الی قابل فی ذی الحجة » ودر چاپ سنگی ص 304 نیز (آخر) بدون تشدید است، وحال آن که صحیح آن «.... ولم یشتر اخر الی قابل...» است، وچقدر فرق است بین فعل «اخر» و «آخر» نشانی همین عبارت را در کتاب فقیه داده اند ولکن ملاحظه نکرده اند که در فقیه ج 2، ص 513 «اخره » نوشته شده است.

6 - ج 4، ص 264 حدیثی چنین آمده: «قال: لایرمی الجمار الا بالحصا» ودر چاپ سنگی ص 303 نیز همین است، ولکن صحیح آن «لاترجم الجمار...» است، با صیغه مخاطب ونهی، چنانکه در تهذیب ج 5، ص 196 ووسائل چنین است، اگر چه «لایرمی » هم در جای خود صحیح باشد ولی آنچه در سایر نسخه های مختلف ودر مآخذ دیگر وجود دارد «لاترم » است ومی بایست همین ضبط می شد.

7 - ج 4، ص 280 و 362، راوی حدیثی چنین ضبط شده: «عن وهب بن حفص » ودر چاپ سنگی ص 305 نیز «وهب » است. اما صحیح آن «عن وهیب بن حفص » است، رجوع شود به معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 204 و 216.

8 - ج 4، ص 281: در تقطیع عبارت اشتباه شده، وعلت اصلی آن چاپ سنگی مختلف ص 306 است. چون همواره ودر سر تاسر مختلف علامه مفاد دلیلنا را باتعبیر «لنا» آورده است، در این مورد هم تصور شده که «لنا» نیز از همان موارد است، لذا مانند سایر موارد این تعبیر به سر سطر آورده شده، بدین نحو: «لنا: والروایات....» وحال آن که این «لنا» غیر از آن «لنا»ها است، ومتعلق به جمله ما قبل است، بدین ترتیب که: «والایة ادل لنا والروایات...».

9 - ج 4، ص 283: «... لانه یتقرب به الی الله تعالی » که صحیح آن «... لانه لم یتقرب به الی الله تعالی » است.

10 - ج 4، ص 299: عبارتی از «سرائر» نقل شده، ودر پاورقی بعد از ذکر ماخذ نوشته شده که: «ولیس فیه: ویصلی رکعتیه »، وحال آن که در همان صفحه سرائر به صراحت آمده است: «... ویصلی عند المقام رکعتین ».

11 - ج 4، ص 328: «فاوجب علیه حجتان » که صحیح آن «اوجب علیه حجتین » است.

12 - ج 4، ص 328: «لانه یجوز الاحرام... بما شرط المستاجر» که صحیح آن: «لانه یجوز الاحرام... بما شرطه المستاجر» است.

13 - ج 4، ص 322: «ومع استنابته یصح الجمع منه... ما یعلم بطلانه من الدین » که صحیح آن: «مع استقامته فصح الحج عنه... مایعلم ثبوته من الدین ».

14 - ج 4، ص 325: «فکذا لو اوقعته نیابة » که صحیح آن: «فکذا لو اوقعه نائبه » است.

15 - ج 4، ص 331: «الاجارة ان وقعت مطلقا» که «مطلقة » درست است.

16 - ج 4، ص 331: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بالاتیان بما شرط علیه » که صحیح آن: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بل بالاتیان بما شرط علیه » است.

17 - ج 4، ص 332: «ویستحق الاجرة علی ماوقعت الحجة عنه » که «... علی من وقعت الحجة عنه » درست است.

18 - ج 4، ص 332: «انها لاتقع ان احدهما» که صحیح آن «... لاتقع عن احدهما» است.

19 - ج 4، ص 333: «وان عنیتم بالصحة بالنسبة » که صحیح «وان عنیتم الصحة بالنسبة » است.

20 - ج 4، ص 340: «فاذا طهرت رجعت سعت له وطافت » که صحیح آن: «... رجعت وسعت له وطافت » است.

21 - ج 4، ص 340: «ورات الطهر بعده اعادة الطواف » ودرست آن: «... اعادت الطواف » است، چون فرق است بین فعل مفرد مؤنث با مصدر.

22 - ج 4، ص 341: «وان تقیم علی متعتهما» که «... متعتها» صحیح است.

23 - ج 4، ص 342: «ان کان الوقت واسعا وکانت محرمة بعمرة » که صحیح آن: «ان کان الوقت واسعا او کانت محرمة بعمرة » است.

24 - ج 4، ص 343: «وعلیه اذا بری ء قضی ماعقده » که «... قضاء ماعقده » درست است.

25 - ج 4، ص 345: «التحلل مطلقا بعد الذبح والنحر» که صحیح آن «بعد الذبح او النحر» است.

26 - ج 4، ص 347: «فاذا احصر» که: «فاذا احثر» صحیح است.

27 - ج 4، ص 354: روایت را همان گونه که در چاپ سنگی ص 318 هست، آورده اند: «... مع قوم ساق... فی الیوم الذی وعدهم فیه... وعدهم فیه » که صحیح آن: «.. مع قوم یساق.... واعدهم فیه... واعدهم فیه » است. آن گونه که در تهذیب است.

28 - ج 4، ص 359: «وافضل الاوقات لمفردیها» که صحیح آن: «لمفردها» است.

29 - ج 4، ص 365: «... وصلی خلف الامام » که صحیح آن «خلف المقام » است، ودر چاپ سنگی ص 320 نیز «الامام » است.

30 - ج 4، ص 366: «الفصل الخامس فی مسائل متعددة من هذا الباب » ودر چاپ سنگی ص 32 هم، «مسائل مبتددة » آمده، ولی صحیح آن: «... مسائل متبددة » است.

31 - ج 4، ص 370: «وانشاء العقد منه... الی بلدة ویقصد» که صحیح آن: «... وانشاء القصد منه... الی بلده لقصد الحج منه » است.

32 - ج 4، ص 370: «اذ قد یؤجر من یرغب » که صحیح آن: «اذ قد یوجد من یرغب » است.

33 - ج 4، ص 380: «... ان استطاعا الیه سبیلا بایذانهما» که صحیح آن: «... بابدانهما» است.

34 - ج 4، ص 381: «وهو ظل عائر الی ظل وعیر» که صحیح آن: «وهو من ظل عائر الی ظل وعیر» است.

35 - ج 4، ص 385: «کان له ان یرجع، فان له ذلک » که صحیح آن: «...فان ناله ذلک » است.

36 - ج 4، ص 388: «من اجر نفسه » که: «من آجر نفسه » صحیح است.

37 - ج 4، ص 391: «خیر الرفقة اربعة... وخیر العسکر...» همان گونه که در تهذیب آمده: «خیر الرفقاء....وخیر العساکر» درست است.

38 - ج 4، ص 392: «فمتی دعو الی... ومتی لم یدعو» که: «فمتی دعوا... ومتی لم یدعوا» درست است.

39 - ج 4، ص 393: «وما رواه ابو عمر والشامی » به تهذیب ووسائل ارجاع داده شده، ولی در هر دو جا: «ابو عمرة السلمی » است، نه ابو عمرو الشامی.

40 - ج 4، ص 397: «فمضی کما لو لم یمضوا فعلهم فی الشهادة » که صحیح آن: «... کما لو لم یضموا» است.

41 - ج 4، ص 401: «کلما یغنم من دار الحرب مما ینتقل...» که صحیح آن: «کل ما... مما ینقل » است.

42 - ج 4، ص 404: «احتج الشیخ...» کلمه «الشیخ » زاید است.

43 - ج 4، ص 405: «لما رواه ابن البختری » که «ابو البختری » صحیح است.

44 - ج 4، ص 410: «وفیهم عمرو بن ابی عبید... علی ان دهمه.. .» که: «وفیهم عمرو بن عبید... علی ان دهمه » صحیح است.

45 - ج 4، ص 411: «وقیل: ذلک راجع الی اربابه من المسلمین » که درست آن: «وقبل ذلک راجع...» است. گمان نشود که این اشتباه چاپی وناچیز است وکم وزیاد شد یک نقطه قابل گذشت است، چرا که بعد از «قیل » دو نقطه «:» گذاشته اند، که می رساند مراد مصحح، «قیل » بوده است نه «قبل ». وبه لافی ابی الصلاح هم ارجاع داده اند ودر کافی «قبل » است نه «قیل ».

46 - ج 4، ص 419: «او یجعلها....» که «او یجعلهما...» صحیح است.

47 - ج 4، ص 419: «الا ان یشاء الامام، فان بیع منفردا عن قرینه » که صحیح آن: «الا ان تشاء الام... عن قریبه » است.

48 - ج 4، ص 422: «وترکه یجوز فی ذمه » ودر پاورقی نوشته اند که در تمام نسخه های مختلف ودر ماخذ اصلی، «یضعف » (الخور: الضعف)، رجوع شود به لسان العرب، ج 4، است، یعنی ص 262.

49 - ج 4، ص 447: «الذی خرج منه قتل ولم ینفذ الی دار الحرب » که صحیح آن: «...قبل ولم ینفذ الی دار الحرب » است.

50 - ج 4، ص 452: «ثم امر منادی ینادی » که باید: «ثم امر منادیا فنادی » باشد.

51 - ج 4، ص 453: «قالوا فاخبرنا به انما لم یسهم » که: «... فاخبر بانه انما لم یسبهم » صحیح است. وده ها نمونه دیگر که از حوصله این مقاله خارج است.

ب: تخریج مصادر واشتباه در آن

بعد از تقویم نص کتاب تخریج مآخذ ومنابع کتاب، مهم ترین کار در تصحیح کتاب است. رجوع به مصادر اصلی کتاب، کمک شایانی به تقویم نص، کتاب می کند در بیشتر مواردی که در نقد تقویم نص گذشت، اگر مصحح مصدر اصلی را بادقت ملاحظه می کرد، دچار چنین لغزش های فاحشی نمی شد. مصحح نشانی مآخذ را در پاورقی آورده است بدون این که عبارت مختلف را با متن مآخذ اصلی تطبیق کند، علاوه بر این در استخراج مآخذ دقت چندانی به کار نرفته است.

1 - در جلد چهارم مختلف بیش از پنجاه مورد آیه قرآن ذکر شده که هیچ نشانی از هیچ یک از آن ها در پاورقی دیده نمی شود، در سایر مجلدات مختلف نیز چنین است.

2 - ج 4، ص 2994: «ذکره شیخنا ابو جعفر فی نهایته » تخریج نشده است، که در نهایه ص 263 - 264 است.

3 - همان صفحه: «الا رجع عنه فی استبصاره » در استبصار ج 2، ص 290 است.

4 - همان صفحه: «والی هذا یذهب السید المرتضی فی انتصاره » که در کتاب انتصار، ص 103 است.

5 - ج 4، ص 331: مطلبی از شیخ طوسی نقل شده است که ماخذش مبسوط ج 1 ص 325 است.

6 - ج 4، ص 339: فتوایی از صدوق نقل شده که ارجاع به مقنع داده اند، در حالی که مراد فقیه صدوق ج 2، ص 241، ذیل حدیث 11540 1153 است.

7 - ج 4، ص 377: «کما نقل عن بعض علمائنا ذلک » که ناقل محقق حلی در شرائع ج 1، ص 231 است، ونیز رجوع شود به سرائر ج 3 ص 61.

8 - ج 4، ص 270: المقنعة، ص 365 صحیح است نه 265.

9 - ج 4، ص 333: الخلاف ج 2، ص 383 صحیح است نه 283.

10 - ج 4، ص 335: المبسوط ج 1، ص 329 صحیح است نه 229. البته در سه مورد اخیر احتمال خطای چاپی می رود.

11 - ج 4، ص 304: السرائر ج 1، ص 602 صحیح است.

12 - ج 4، ص 369: روایتی از تهذیب نقل شده است. از آن جا که جماد بن عیسی دو روایت شبیه هم دارد، نشانی تهذیب ج 5، ص 447 حدیث 1558 را داده اند، ولی مراد علامه روایت منقول در تهذیب ج 5، ص 487 حدیث 1736 است.

13 - ج 4، ص 371: التهذیب ج 5، ص 406، حدیث 1412 صحیح است نه حدیث 5412.

14 - ج 4، ص 373: نشانی المبسوط ج 1، ص 306 درست است. 15 - ج 4، ص 375: الخلاف ج 2، ص 256، المساله 20 صحیح است. 16 - ج 4، ص 389: تهذیب الاحکام، ج 6 صحیح است نه جلد5.

17 - ج 4، ص 413: تهذیب ج 6، ص 160 صحیح است نه 190. 18 - ج 4، ص 399: دو مورد از کتاب المبسوط جلد2 صحیح است نه جلد1.

ج: اغلاط چاپی وجزئی

1 - ج 4، ص 322: «بقی هنا اشکال یرد علینا خاصة » که «یرد» را با تشدید ضبط کرده اند، وصحیح آن «یرد» بدون تشدید است ومیان «یرد» و «یرد» تفاوت زیادی است.

2 - ج 4، ص 314: «فرق بین الاعادة والاتهام، فان الاعادة...» که «فرق بین...» درست است، ومیان فرق با فرق خیلی فرق است.

3 - ج 4، ص 286: «دم واجب وقلدته او حللته او اشعرته » که صحیح آن «جللته » است نه «حللته » ودر چاپ رحلی مختلف، ص 306 نیز «حللته » است.

4 - ج 4، ص 294 این گونه است: «...یکفی فیه ای فرد من...» که صحیح آن «... ای فرد من جزئیاته » است.

5 - ج 4، ص 330: «احرم الحاج فیها من مکة للصرورة » ودرست آن «... للضرورة » است.

6 - ج 4، ص 359: «الواجب علیه الی الاعتماد» که باید «الاعتماد» باشد.

7 - ج 4، ص 379: «لو اوصی بالحج تطوعا وقصد الثلث » که صحیح آن «... وقصر الثلث » است.

8 - ج 4، ص 381: «والا کاد یکون الکلام » که صحیح آن «والا کاد ان یکون...» است.

9 - ج 4، ص 393: «فانک تجتزی ء بذلک » آمده و«...تجتری ء» باید باشد.

10 - ج 4، ص 406: «بان الغرض یتعلق... وهی منفیة » که «بان الفرض.... وهی منتفیة » صحیح است.

11 - ج 4، ص 463: «ان تعطیل الحدود یقضی الی ارتکاب المحارم » که صحیح آن «... یفضی » است.

12 - ج 4، ص 389: آیه قرآن در گیومه آمده، و «واو» که جزء قرآن نیست با آیه در گیومه قرار گرفته که غلط است.

13 - ج 4، ص 332: شماره های پاورقی به هم خورده است.

14 - ج 4، ص 337: عبارتی از خلاف نقل شده که داخل گیومه آمده، وحال آن که گیومه وشماره پاورقی باید یک سطر بعد گذاشته می شد، چون عبارت خلاف تا سطر دیگر ادامه دارد.

15 - ج 4، ص 318: شماره (3) پاورقی در متن حذف شده است.

د: اشکالات دیگر

اشکال مهم دیگر این است که تنظیم فهرست های راهنما در پایان هر جلد، در نهایت بی سلیقگی صورت پذیرفته است. به طوری که تنها فهرست های جلد 4 از ص 465 - 536، یعنی هفتاد صفحه را اشغال کرده است. در حالی که یکی از مهم ترین فهرست ها، یعنی فهرست کتاب ها از قلم افتاده است. ودیگر بخش های فهرست راهنما هم لغزش های آشکاری دارد وحتی بر کسی هم که از دور هم دستی بر آتش داشته باشد پوشیده نیست.

برای نمونه، ذیل نام شیخ طوسی (قده) حدود یک صفحه ونیم فقط شماره صفحاتی آمده که نام شیخ در آنها برده شده است. در حالی که نام شیخ طوسی تقریبا در 350 صفحه از متن 460 صفحه ای کتاب آورده شده است، پیداست که در چنین مواردی ذکر شماره صفحات چندان فایده ای ندارد، بلکه می بایست در برابر نام شیخ طوسی نوشته شود: در بیشتر صفحه ها. نه این که یک صفحه ونیم با اعداد وارقام پر شود! «هذا غیض من فیض ».

آن چه گذشت، فقط اشکالهایی است که در 200 صفحه از جلد چهارم مختلف وجود دارد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! شایسته است که ناشر محترم، در تصحیح وچاپ میراث سلف صالح بیشتر دقت کند واز سهل انگاریهایی که سبب تضییع متون می شود بپرهیزد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان