فرزین پورمجبی
مادربزرگ خدابیامرزم همیشه میگفت:
"نوه جان، قبل از گرفتن«زن»، خوب چشاتو واکن و بعدش چشاتو ببند! "
شک نکنید اگر زنده بود در شرایط کنونی این توصیه سیاسی را هم به آمریکا میکرد:
"قبل ازامضای «برجام»، خوب چشاتو واکن و بعدش دهنت رو ببند! "
آخه چرا عاقل کند کاری تا بازآرد پشیمانی؟ لابد میگویید: آمریکا، هم «رئیسجمهورش» عوض شده و هم «جناحش» در نتیجه، این دل دل کردنها و دو به شک بودنها عملی است «طبیعی».
ما هم میگوییم: مگر از آپشنهای آمریکایی یکیش این نبود که همه چیزشان سیستمی است و نقش «فرد» در سیاستگذاری به اندازه نقش «شاخ بز» است در شهرداری؟ پس چرا حالا که نوبت به ما رسید آسمان تپید و عملشان شد «سزارین»؟
مگر قرار نیست این کشور مواظب نقض قوانین و توافقنامهها و کل یوم، حافظ نظم نوین جهانی باشد؟ پس چرا حالا این مبادی آداب قلدر، برای پاره کردن توافقنامه بینالمللی هستهای اینطور یقه جر میدهد و با خط و نشان کشیدنها «وعده سر اکتبر» میدهد؟ حالا ما یکی هیچ؛ «چهار کشور دیگر + 1» گناهشان چیست که باید شاهد خطخطی شدن امضاهایشان باشند؟ راستی اصلا چرا وقتی آنها میبینند یکی جلو چشمشان ساندویچش را پیچیده لای توافقنامه، جیکشان درنمیآید؟حالا اگر ما سهوا یه لکه سس، گوشه توافقنامه میریختیم و یا از یک سانتریفیوژ بهعنوان مخلوطکن استفاده میکردیم تا حالا شونصد بار ساندویچپیچ و لقمه چپمان کرده بودند!
خدا رو شکر، دوسیهمان در هستهای پاک است؛ وگرنه تا حالا پاک به حسابمان رسیده بودند! البته ترس چیز بدی نیست اما فوبیای آمریکاهراسی یک مرض است. حالا نمیگوییم مثل کره شمالی بیمغز بود اما در دیپلماسی یه سیخ دل و قلوه هم که شده باید خورد!