رضا ساکی
امروز توی راهرو همسایهمان را دیدم. گفت: باجناغم تازه مسکن مهرش را گرفته است. تو این خانه یک کولر کار گذاشتهاند که جنسش از حلبی است و چهارستونش با دست خم میشود. شناورش هم به جای این که پیچهای برنجی داشته باشد پیچ پلاستیکی دارد. روی این کولر زپرتی یک علامت استاندارد بزرگ هم چسباندهاند. شوفاژهایش به جای گرما خنکی تولید میکنند و شبها فشار آب آنقدر کم است که حتا نمیشود لیوان پر کرد. باجناغم میگوید شبها برای این که حرفهای همسایه را از اتاق خوابشان نشنویم توی هال میخوابیم چون زن و شوهر خیلی به هم محبت میکنند و عاشقانه یکدیگر را دوست دارند. گفتم: درباره مسکن مهر هر چه باید گفتهایم و نوشتهایم. باید با شرایط کنار بیایند.
گفت: مهندس این روزها خبرها را کنار هم میچینم. گفتم: یعنی چه؟ گفت: مثلا خبر آمده است که خانم ب.ک نباید در تیزر فیلم شنل بیش از یک بار حضور داشته باشد. گفتم: ب.ک. دیگر کیست؟ گفت: باران کوثری را میگویم. وقتی کسی که نقش اول یک فیلم است و فقط یک بار میتوانند تصویرش را در تیزر بگذارند یعنی دارند هولش میدهند به سمت ب.ک شدن. بعد این خبر را میگذارم کنار این گفته یک مسئول: «ماهواره اساسا برای متلاشیسازی خانواده ایرانی به استخدام گرفته شده است و حاصل آن را به صورت کمی در آثار طلاق مشاهده میکنیم.» بعد با خودم میگویم وقتی خانواده ایرانی نمیتواند حتی تیزر شنل را درست حسابی ببینید چرا نباید طرف ماهواره برود.
همسایهمان ادامه داد: گوشت را بیاور جلو. بعد در گوشم دو تا خبر را گفت که کنار هم گذاشته است. گفت: این را فقط باید در گوشی گفت. گفتم: حالا شما همه خبرها را اینطوری کنار هم نچین، برای خودت دردسر الکی درست نکن. گفت: زنم هم همین را میگوید. میگویند آخر خودت را بدبخت میکنی. گفتم: به نظرم فقط خبرهای ورزشی را بگذار کنار هم. باز هم گفت گوشت را بیاور. بعد دو تا خبر ورزشی را در گوشم خواند. واقعا ترسیدم. گفتم: اصلا شما این خبر گذاشتن کنار هم را فراموش کن. گفت: میبینی مهندس. خبر سیبزمینی و هویج را هم اگر کنار هم بگذاری یک چیز مهیج و مگوی سیاسی از دلش بیرون میزند. یعنی در کشورهای دیگر هم اینطوری است؟
باقی بقایتان