
این نویسنده در یادداشتی که با عنوان «سرمایه مجلل جلال» در اختیار ایسنا گذاشته نوشته است: جایزه «جلال» یک عنوان ملی است؛ یک نشانه که اعلام میکند ما به ادبیات چگونه نگاه میکنیم. ارتفاع خواستههای ادبی ما کجاست و عمق درکمان از داستان چیست. "ما" یعنی مجموعهای از افراد که در جغرافیای تمدنی ایران زندگی میکنیم. ما یعنی مجموعهای از افراد که تلاش میکنیم گویندگان به زبان فارسی را در دورهای این دنیا بیابیم و در کنارمان بنشانیم.
وقتی جایزهای "ملی" میشود، مختصاتی به خودش میگیرد و هویت ویژهای پیدا میکند که در تعاریف یک مراسم و سخنرانی و برگزاری جشن و تجلیل از چند نویسنده و کتاب و اهدای چند سکه یا لوح نمیگنجد. چنین جایزهای از سلیقهها عبور میکند. مرزهای تنگنظری را میشکند. گفتمانهای غالب و سکوتهای مغلوب را به چالش میکشد. سوال میکند و پاسخ میخواهد. صداهایی تولید میکند که پیش از آن نبوده و باید شنید: متعلق به یک شخص یا گروه نیست. از هویت فرهنگی جمعی و ادبی یک ملت دفاع میکند. دفاع همهجانبه مردمی را میطلبد. فراخوان یاری میدهد. چنین جایزهای در تملک یک نهاد یا بنیاد نمیرود. روزنامهنگار اپوزیسیون نمیپذیرد. برگ عبور منتقد خودخواه را به اندرونی صادر نمیکند. رفیق میطلبد و همراه دعوت میکند. لبخند میزند و از انسانهای ترشرو میگریزد. خلاصه این که قلمرو وسیعی دارد.
نویسنده این سطور به گواهی حضور سهسالهام در متن این جایزه تاکید میکنم نگاهی که در تشکیلات برگزاری این جایزه ملی بوده و هست، در امتداد مطالبی است که پیشتر گفتهام. درست به همین دلیل است که نویسندههای بزرگ و صاحب نام و نشان کشور و ناشران معتبر و پرافتخار حوزه کتاب از اینکه آثارشان در جایزه ملی جلال چه سرانجامی پیدا میکند، در انتظارند. تاکید میکنم تماسهای متعددی که قبل از اهدای جایزه تا بعد از معرفی برگزیدگان در سالهای گذشته و تلاش برای دیده شدن، از سوی بهترینهای نویسندگی کشور با بنیاد شعر و ادبیات داستانی ادامه داشته، مایه فخر من و همکارانم در بنیاد بوده و تاکیدی بر اینکه راه را درست میرویم و داوریهای جایزه از معیار قابل قبولی برخوردار است. اینگونه بود که نویسندگان معتبر ما از دیده شدن در جایزه جلال، خرسند و شادمان میشدند و از برگزیده نشدن، پرسان که چرا و چگونه. نویسندگان بزرگ ما شریفتر از آن بودند که دنبال سکه و نام باشند. بلکه خواستار قرار گرفتن در ردیف کسانی که رنگ جلال به اثرشان خورده باشد. آنان بزرگتر و متعینتر از آن هستند که سکههای این جایزه 110 باشد یا 30 و حتی ... . نویسندگان نواندیش و فرهنگساز ایران و البته در این اواخر، فارسینویسان و برادران و خواهران افغانستانیمان خود را در کنار این جایزه ملی دانستهاند. و صد البته این جایزه به طریق اولی، جلال و شکوهش را مدیون توجه و احترام همین نویسندگان و ناشران میداند.
اکنون که به روزهای معرفی برترینهای داستان کشور و جشن جلال نزدیک میشویم، شایسته است هیچکس منتظر دستاندکاران ننشیند بلکه همگی دستشان را در کار کنند تا بهترینها به داوریها برسند. درست همان کاری که چند نویسنده و منتقد با احساس وظیفهای ملی و فرهنگی کردهاند و فهرستی از بهترینها را در یکی دو ماه اخیر تقدیم بنیاد شعر و ادبیات داستانی داشتهاند. به راستی که جایزه جلال چه سرمایهای در سایه این مهر و مهربانیهای نویسندگان دارد. همیشگی باد.