رضا ساکی
سالهاست هنرمندان و اهالی فرهنگ میگویند که فرهنگ و هنر با دستور دادن درست نمیشود و سالهاست که سیاستمداران میکوشند با دستور دادن فرهنگ و هنر را درست کنند. کلا بسیاری از مسئولین فکر میکنند همه چیز با دستور دادن حل میشود و به همین دلیل از صبح تا شب مشغول دستور دادن و نصیحت کردن مردم هستند. نمونهاش وزیر محترم علوم که درباره عاشق شدن در دوران دانشجویی توصیه کرده است: «دانشجویان با دقت عاشق شوند، خیلی الکی عاشق نشوند.»
یعنی خداوکیلی هر چه را بشود با دستور مدیریت کرد عاشق شدن را نمیشود. خاصه در جوانی که آدم ممکن است کلاس به کلاس عاشق بشود و یا حتی خیلی الکی عاشق بشود.
یعنی اینطور نیست که جوان یک جوان را ببیند و از خانوادهاش سوال کند و عاشق منش خانوادهاش بشود. یا نظرش را درباره کهکشان راه شیری بپرسد و عاشق دانش و آگاهیاش بشود. جوان ممکن است یک روز یک خودکار صورتی در دست دختری ببیند که شال صورتی بر سر دارد. همین شال و همان خودکار میتواند آتش به دل آن جوان بشود.
اصلا خیلی از آدمها هم که الان زندگی خوب و خوشی دارند الکی و حتی احمقانه عاشق هم شدهاند. پس عاشقی با دستور نمیشود. یعنی ممکن است دو نفر الکی عاشق بشوند و سالها با خوبی در کنار هم زندگی کنند. اغراق نمیکنم ولی گاهی جوان عاشق یک جوان میشود چون آن جوان سس تند دوست دارد. گاهی یک جوان دنبال دختری میگردد که اسمش فرشته و بچه خیابان فرشته باشد. همین. چیزهای دیگر برایش مهم نیست. گاهی یک جوان پزشک دوست دارد که از دانشکده حقوق یک دختر سبزه بگیرد. همین. حالا ممکن است شما بگویید چرا طرف دوست دارد همسرش یک حقوقدان سبزه باشد. خب دوست دارد. حالا واقعا اسم این عشق الکی است؟ خوب است با یک حقوقدان بور ازدواج کند و بعد از شش ماه طلاق بگیرد؟
باقی بقایتان