نقد فیلم Wind River: جرمی رانر و الیزابت اولسن در سرزمینی برفی، باهم همکاری می‌کنند

در این فیلم جذاب و گیرا به نام «رودخانه ویند» Wind River ساخته تیلور شریدن Taylor Sheridan، یک مأمور اف‌بی‌آی FBI با یک دنبال کننده شکارچی‌ها، به دنبال پیدا کردن قاتلی فراری در زمین وسیع زمستانی وایومینگ Wyoming هستند.
“فقط برف و سکوت. فقط همین.” یکی از شخصیت‌های اصلی با این کلمات، دو ایده اصلی فیلم را خلاصه می‌کند: کولاکی سهمگین در محیطی ساکت و سرد، دور از هیاهوی شهر.
تیلور شریدن، فیلم‌نامه‌نویس، که نویسنده فیلم‌نامه فیلم‌های «سیکاریو» Sicario به کارگردانی دنی ویلنوو Denis Villeneuve و «اگر سنگ از آسمان ببارد» به‌ کارگردانی دیوید مکنزی David Mackenzie نیز است، اکنون در فیلمی جذاب، خود به کارگردانی و نویسندگی پرداخته است. فیلمی مطمئن با داستانی گیرا، که می‌توان از آن به‌عنوان یک فیلم وسترن هیجان‌انگیز یاد کرد. داستان فیلم شباهت‌هایی به داستان‌های کورمک مک‌کارتی Cormac McCarthy و پاتریشا کرنول Patricia Cornwell (رمان‌نویس جنایی) دارد. داستانی وسترن با شخصیت‌هایی با کلاه‌های استنتسون، علاقه به اسب‌ها و حضور آن‌ها در چندین صحنه، و درعین‌حال، دارای صحنه‌‌ای وحشت‌آور از کالبدشکافی مقتول.داستان در منطقه اختصاصی سرخپوستی رودخانه ویند اتفاق می‌افتد، زمین سرد و وسیعی در وایومینگ مرکزی. نیروهای پلیس برای بررسی صحنه جنایت، به آنجا می‌روند: جنازه زن جوان سرخ‌پوستی بنام ناتالی (با بازی کلسی چو Kelsey Asbille)، با آثار ضربه‌ای به سر و آثار آزار جنسی بر بدنش، مدفون در برف پیداشده است. مأمور اف‌بی‌آی جین بنر Jane Banner (با بازی الیزابت اولسن Elizabeth Olsen)، از لس‌آنجلس به منطقه اعزام می‌شود. کسی که مأموری تازه‌کار، اما پردل‌ و جرئت، قوی و مشتاق یادگرفتن است. (مشابه شخصیت امیلی بلانت در فیلم «سیکاریو» و همین‌طور با شباهت‌هایی به شخصیت Clairice Starling با بازی جودی فاستر Jodie Foster).
این مأموریت بیشتر از توان مأمور بنر است. او به کمک نیاز دارد، مخصوصاً برای ارتباط برقرار کردن با جامعه سرخ‌پوست‌ها و همین‌طور با مارتین (با بازی عالی گیل بیرمنگام Gil Birmingham)، پدر عزادار ناتالی. جین با مردی که جسد را کشف کرده‌ بود، همکاری می‌کند، او یک دنبال کننده شکارچی حرفه‌ای به نام کوری لمبرت Cory Lambert است که دخترش را سال‌ها قبل در حادثه‌ای ناگوار ازدست‌داده‌ است. کار او به دام انداختن شکارچی‌ها است و با توانایی‌های خاص خود به جین کمک می‌کند. جرمی رنر Jeremy Renner یک بازی عالی در این نقش از خود به نمایش می‌گذارد، احتمالاً این بهترین بازی او تا به‌ امروز است.خصوصیات شکارچی بودن کوری در صحنه‌‌های فیلم مشخص می‌شود. گرگی که تهدیدی برای یک گله گوسفند است توسط کوری و با یک ضربه گلوله، به روش وحشیانه‌ای از پا درمی‌آید، این موضوع خود از خشونت‌های انسانی‌ که داستان به سمت آن می‌رود، خبر می‌دهد. کوری برای استتار در برف، لباسی سفید می‌پوشد که تقریباً شبیه لباس ایمنی است.
برف در این فیلم خود یک پارادوکس است، هم دوست آن‌هاست و هم دشمنشان. مأمور پزشکی قانونی از اعلام قتل به‌عنوان دلیل مرگ امتناع می‌کند، او با توجه به اثر دمای زیر صفر بر روی شش‌‌ها، سرما را دلیل اصلی مرگ می‌داند. این به‌ این معنی است که تحقیقات رسمی قتل نمی‌تواند انجام شود، اما آن‌ها به انجام پرس‌وجوی غیررسمی اما تأثیرگذاری مشغول می‌شوند. برف است که باعث باقی ماندن آثار عجیبی از اتفاقاتی که در آنجا رخ‌داده، شده است و کوری با حرکاتی مانند شرلوک هولمز، می‌تواند معنی هر رد را تشخیص دهد. اما بارش برف مانع پیشرفت روند پرونده می‌شود و درعین‌حال بارش برف بیشتر باعث از بین رفتن شواهد و آثار می‌شود.
شریدن به زیبایی و سادگی ما را درگیر داستان هر مظنون و شخصیت‌های محلی می‌کند، ما را با روند رشد شخصیت مأمور بنر در طول رابطه‌اش با کوری، آشنا می‌کند. درصحنه‌ای که بنر به خانه کوری می‌رود، کوری از او می‌پرسد چیزی برای نوشیدن می‌خواهد؟ برای یک‌لحظه ما احتمال شروع یک رابطه‌ رمانتیک بین این دو نفر را می‌دهیم، اما وقتی کوری گزینه‌های پیشنهادی‌اش برای نوشیدنی، شیر، قهوه و یا آب، را می‌گوید، می‌فهمیم که اشتباه کرده‌ایم.
درجایی که توضیحی لازم باشد، شریدن با فلش بک‌های شفاف و گویا، جریان را برای ما تعریف می‌کند، که باعث می‌شود بدون دادن اطلاعات و صحنه‌های نامربوط و اضافه، که در فیلم‌های دیگر بسیار دیده‌ایم، در جریان اتفاقات قرار بگیریم. اما این کار تا حدی باعث لو رفتن پایان صحنه هیجان‌انگیز و خشنی می‌شود که بعداً در آینده دنباله آن را در فیلم خواهیم دید.
شریدن در این فیلم داستان مکزیکی‌ها، هفت‌تیرکشی، ماجرای هیجان‌انگیز قتل و سیاست‌های اداری، را باهم ادغام کرده است، او هم‌چنین میزان آسیب‌پذیری و تحمل مردان و زنانی که برای برقراری قانون تلاش می‌کنند، را نشان داده است. « رودخانه ویند» فیلمی قوی و لذت‌بخش است.
این‌ها نظرات منتقد گاردین (theguardian) درباره‌ی فیلم بود، خلاصه‌ای از نظرات دیگر منتقدین را در زیر بخوانید؛منتقد ویلج ویس (villagevoice)‌ هم مانند منتقد قبل امتیاز بالایی به فیلم داده به نظر این منتقد شریدن در ساخت فیلم «اگر ینگ از اسمان ببارد» Hell or High Water نه‌تنها فیلمی ساخت که مصور یک ژانر است بلکه ژانر جنایی را بازسازی هم کرد در این فیلم هم دوباره از تمام آیتم‌ها و خاصه‌های خاص این ژانر استفاده‌شده است؛ مأمور قانون پا به سن گذاشته، مظنون فراری، همکار وفادار و غیره. تمامی این ویژگی‌ها به تصویر فیلم جنایی کمک کرده‌اند و فیلم بسیار خوب از آب درآمده است اما فیلم قبلی این کارگردان را به‌یادماندنی‌تر می‌داند.
منتقد پلی لیست (theplaylist) هم فیلم را بسیار خوب و سرگرم‌کننده می‌داند و معتقد است که شریدن در تلاش است با ساخت فیلم‌های جنایی یکی دوطبقه از کتابخانه‌اش را پر کند. فیلم‌هایی که شاید پیش از او تنها فیلم‌هایی سرگرم‌کننده بودند و ارزش هنری چندانی نداشتند اما شریدن با توانایی‌ها و استعداد فوق‌العاده‌ی خود توانسته این داستان‌ها را بر روی پرده‌ی سینما به‌خوبی به نمایش درآورد.منتقد ایندی‌وایر هم (indiewire) همانند دیگر همکاران خود به‌نقد مثبت کار شریدن و بازیگرانش پرداخته است. اما به نظر او شاید برای انتخاب بازیگران به‌جز توانایی بازیگری به نژاد آن‌ها هم توجه بیشتری می‌شد (فیلم به مشکلات میان سرخ‌پوستان و سفید‌پوستان در وایومینگ پرداخته است) مثلاً شاید بهتر بود کوری شخصیت اول فیلم نبود. اما باوجوداینکه به انتخاب بازیگران اعتراض داشته اما فیلم و بازی‌های آن را یکی از بهترین کارهای شریدن می‌داند و به نظر او شریدن سنگ تمام گذاشته است. او به‌گونه‌ای وسترن را در فیلم‌هایش می‌گنجاند که گویی کسی بالای سرش ایستاده و در هر قدم مردانگی‌اش را زیر سؤال می‌برد. شاید فیلم تا ابد در ذهن بیننده نماند ولی خوب می‌داند برای بقا به چه بیاویزد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.