پیامبر اسلام رحمت است برای همه جهانیان
قرآان می فرماید: وَ مَا أَرسَلنَا کَ إِلَّا رَحمَتً لِّلعَا لَمِینَ(44)؛ ما تو را جز برای رحمت جها نیان نفرستا دیم.تعبیر به عا لمین یعنی (جها نیان) آن چنان گسترده است و مفهومی وسیعی دارد که تمام انسانها را در تمام اعصار و قرون شامل می شود و لذا این آیه را اشاره به خا تمیت پیا مبر اسلام می دانند چرا که وجودش برای همه انسا نها ی آینده تا پایان جهان رحمت است و رهبر وپیشوا و مقتد است حتّی این رحمت از یک نظر شامل فرشتگان هم می شود.(45) عموم مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر همه مرهون رحمت پیا مبر اسلام هستند چراکه نشر آئینی نجات بخش را به عهده گرفته است که سبب نجات همگان است حا ل اگر گروهی از آن استفاده نمایند وگروهی نکنند مربوط به خودشان است تا ثیری بر عمومی بودن رحمت ندارد.مخصو صا امروز که فساد و تباهی و ظلم و بی دادگری از در و دیوار آن می بارد آتش جنگهای خانمان برانداز در هر سوشعله ور است مستضعفین عا لم در چنگال مستکبران به خاک و خون کشیده می شوند در دنیای که جهل و فساد اخلاقی و انحطاط فکری و خیانت و ظلم و استبدادو تبعیض هزاران گرفتاری و بدبختی آفریده و همچنین فا صله گرفتن خود مسلمین از آئین نجا ت بخش و قرآن آن حضرت همان بد بختی وگرفتاری ، ذلت وخواری وازدست دادن شکوه و عظمت وافتخارات اولیه شان همان اینجا ست که معنا و مفهوم (رحمت للعا لمین) روشن می شود چه رحمتی با لاتر ازاین که آن حضرت قرآنی آورده که دوای همه دردها و درمان همه گرفتاریها است و اگر بشربخواهد از این همه بد بختی وگرفتاری نجا ت یابد چاره جز این ندارد که درمقا بل قرآن ودستورات اسلام سرتسلیم فرود آورد دربرابرآن خضوع نماید لذاست که قرآن می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا استَجِبُوا لله وَلِلرَسُولَ اذا دُعَا کُم لمَا یُحِیکُمَ.آیا چنین اسلامی خشونت است؟
عدا لت خواهی نسبت به انسانها
وَا ستَقِم کَمَا أُمِرتُ وَ لَاَ تَتَّبِع أَهواءَ هُم وقُل ءَامَنتُ بِمَا أَنزَلَ الله من کِتَا بٍ وأُمِرتُ لِأَ عدِلَ بَینَکُمُ اللهُ رَبُّنَا ورَبُّکُم لَنَا أَعمَا لُنَا وَلَکُم أَعمَا لُکُم لَا حُجَتَ بَینَنَا وَبَینَکُم اللهُ یَجمَعُ بینَنَا والیه المصیر(46). هما ن گونه که مأمور شده ای استقا مت بورز و درپی هواهای آنان نرو وبگو من خود به آنچه خداوند ازکتا ب نازل کرده است ایمان دارم و مأمور شده ام بین شما عدا لت برقرار کنم. پروردگار ما و شما همان الله است و نتیجه اعما ل ما عاید خودمان می شود. و از شما هم عاید خودتان هیچ حجّتی بین ما وشما نیست خدا بین ما را جمع می کند وباز گشت به سوی او ست به همین جهت است که پیا مبر اسلام و جا نشین معصوم آن حضرت , و حضرت علی(ع) اجرای عدا لت را درحق همه انسا نها یک تکلیف الهی میدا نستند و با ظلم وبی عدا لتی به شدّ ت برخورد. می کردند که نمونه های فراوان تاریخی شا هد این مطلب است.یا اینکه قرآن خطاب به همه مؤمنین می فرما ید: یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُونُوقَوَّامِینَ بِا لقِسطِ(47) ای کسانی که ایما ن آوده اید به عدا لت قیا م کنید یعنی اینکه نه تنها پیا مبراسلام بلکه هر مؤمنی به او، وظیفه دارند برای اجرای عدالت بکوشند .اما آ نچه مسلم است این است که این عدالت خواهی اسلام وقرآن روزی جا مه عمل خوا هد پوشید و جها نی خوا هد شد و با ظهور قطب عا لم امکا ن منجی عالم بشریت خلیفه خدا در روی زمین وبقیه الله الاعظم(عج) این خواست قرآن واسلام توسطه آن عدا لت گستر جهان محقق خواهد شد که دیگرنامی از این همه ظلم و بی عدا لتی و فسا د و تبعض باقی نماند انشاءالله.
قرآن ورعایت عهدو پیمان
قرآن می فرما ید: وَأَوفُوا بِا لعَهدِ إِنَّ العَهدَ کَانَ مَسئُولاً. (48)وبه پیمان وفا کنید ، چرا که از پیمان پرسیده می شود.یا این که می فرما ید: فَمَا استَقَا مُوا لَکُم فَا ستَقِیمُوا لَهُم.(49) تا زمانی که در برابر شما وفا دارند شما نیز وفا دار با شید.به همین جهت است که می بینیم از پیامبر وجا نشینان معصوم آن حضرت راجع به وفای به عهد تأکیدات زیاد ی شده است تا آنجا که فرمو دند: کسی که به عهد وپیمان خویش پایبند نیست دین ندارد وَلا دِینَ لِمَن لَا عَهد لَهُ(50). به همین علت است که پیامبر اسلام به تما م عهد وپیما نها ی که با مشرکین ویهود ونصارا منعقد می نمودند کا ملاً پا یبند بودند حتّی اگر به ضررشان تمام می شد،مگراینکه ازطرف دشمن نقض می شد.
تکذیب کنندگان مأیوس نباشند
قرآن می فرماید: فَإن کَذَّ بُوکَ فَقُل رَّبُّکُم ذُورَحمَه وَاسِعَه وَلَا یُرَدُّ بَأسُهُ عَنِ القَومِ المُجرِمِینَ.(51) اگر تراتکذ یب کنند به آنها بگو پروردگار شما رحمت وسیعی دارد امّا درعین حا ل مجا زات او از مجرمان دفع شدنی نیست (راه بازگشت به سوی شما بازاست وفوراً شما را مجازات نمی کند ولی اگربه کارهای خلاف ادامه دادید کیفرشما حتمی است) 0این آیه به خوبی عظمت تعلیمات قرآن را روشن می سازد که بعد از شرح این همه خلا فکا ریهای یهود ومشرکان بازآنها رافوراً تهدید به عذاب نمی کند بلکه نخست با تعبیرهای اکنده از محبّت ما نند ربّکم (پروردگار) ذورحمه (صا حب رحمت است) واسعه (رحمتش پهناور می با شد) راه باز گشت را به سوی آنها گشوده تا اگرکمترین آمادگی برای این موضوع درآنها وجود داشته باشد تشویق شوند و به سوی حق باز گردند و از اشتباهات شان برگردند و ازکرده خود پشیمان شوند.
با کافران مدارا وازآنها بخوبی بگذر
فَمَهِّّلِ الکَا فِرِینَ أمهِلهُم رُوَیدا(52). حال که چنین است کافران را اندکی مهلت بده درتوضیح این آیه مفسرین می گویند:( خداوند دراین جمله کوتاه سه بار به پیامبرش دستور می دهد به کافران مهلت دهد وبا آنها در راه تبلیغ آئین حق همواره باید ازعجله پرهیز کرد تا تمام کسانیکه احتما ل هدایت شان می رود که ایمان بیاورد ونسبت به همه اتمام حجت شود)(53). قرآن می فرما ید: وَمَا خَلَقنَا السَُمَواتِ وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلَّا بِا لحَق وإِنَّ السَّا عَه لَأَتِیَه فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِیلَ(54)؛ ما آسما ن و زمین و آنچه میا ن آن دو است جزبه حق نیافریدیم وسا عت موعود (قیا مت) قطعاً خوا هد رسید ازآنها (د شمنا ن) به خوبی صرفنظرکن.دراین آیه به پیا مبراکرم دستور می دهد که دربرابرلجا جت ، نا دانیها ، تعصبها ، کا رشکنی ها و مخا لفتهای سر سختا نه آنان ملا یمت و محبّت نشان بده از گنا ها ن آنها صرفنظرکن وآنها را ببخش بخششی زیبا که حتی تو أم با ملا مت هم نبا شد. یااینکه خطاب به مؤمنین می فرماید:قُل لِّلَّذِین ءَامَنُوا یَغفِرُوا لِلَّذِینَ لَا یَرجُونَ أَیَّا مَ اللهِ لِیَجزِیَ قَومَا بِمَا کَا نُوا یَکسِبُونَ.(55) به مؤمنا ن بگوکسا نی را که امید به ایا م الله (روزرستا خیز) ندارند مورد عفوقرار دهند ونسبت به آنها سخت نگیرند تا خداوند درآن روزهرقومی را به اعما لی که انجا م داده اند جزا دهد. توضیح اینکه ممکن است آنها براثردور بودن از مبا نی ایمان ، وتربیت الهی برخورد های ،خشن و نا مطلوب و تعبیرا ت زشت و زننده ای داشته با شند شما با ید با بزرگواری وسعه صدر با اینگونه اشخا ص برخورد کنید که مبا دا برلجا جت خود بیفزا ید و فا صله آنها ازحق بیشتر شود. ونیزمی فرماید:خُذِالعَفوَ وَأمُربِا لعُرفِ وَ أَعرِض عَنِ الجَا هِلِینَ(56). با آنها مدارا کن واز خطا ها یشان بگذر وبه نیکی ها دعوت کن واز جا هلان روی گردان.ونیزمی فرما ید: فَا عفُ عَنهُم وَاصفَح إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنِینَ(57). پس از آ نان درگذرو ازلغزش هایشان چشم پوشی کن هما نا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.ازاین آیه بدست می آید که عفو وگذشت از کافر نیز ازدیدگاه قرآن مورد تأ یید است از موارد احسان ونیکی شمرده می شو راستی اگردلی مؤمن ومتوجه گوشی شنوا وچشمی بینا باشد هریک ازاین آیات به تنهای عطو فت ورأفت اسلامی را که هدف این تحقیق می باشد اثبات می کند.ولی ما دراین تحقیق آیاتی بیشتری را دراختیار جویندگان حقیقت می گذاریم،تاهیچ گونه شبه باقی نماند.
کانونی ازصفا وانسانیت
إِنَّمَا الصَّدَ قَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَالمَسَا کِینِ وَالعَا مِلِینَ عَلِیهَا وَ المُؤَ َّلفَه قُلُوبُهُم وَ فِی الرِّقَا بِ وَالغَارِمِینَ وَفَی سَبِیل اللهِ وَابنَ السَّبیِلِ فَرِیضَه مِّنَ الله ِ وَاللهُ عَلیِکُم حَکِیمٌ.(58) دراین آیه، قرآن کریم یکی ازمهمترین منبع درآمد اسلام را ویکی ازفرایضی مهم الهی را به چند مورد اختصا ص داده است که اگر د قت شود صلح وصمیمت وصفا ی این دین عزیز روشن می گردد. نخست می فرماید:
1- زکات برای فقراء است) انما الصدقات للفقراء) .
2 - زکات برای مسا کین است(والمساکین)
3- برای عاملان و کارمندان وکارکنانی هستند که برای جمع آوری زکات واداره بیت الما ل تلا ش و کوشش می کنند. ( والعا ملین علیها)
4- مؤلفـه قلوب که یکی ازمصا رف زکا ت است کسا نی هستند که به خا طر ایجا د محبّت والفت ودرواقع دستگیری شان برای رسید ن به سعا دت وخوشبختی دردنیا وآخرت به آنها زکات داده می شود (والمولفه قلوبهم) .اسلام برخلاف مستکبران واستعمارگران دروغ گو اگرمی خواهد مکتب اسلام را توسعه دهد با برهان ودلیل توسعه می دهد با موعظه ومحبّت توسعه می دهد با حل مشکلات مادی واقتصا ی توسعه می دهد نه با خشونت و شمشیر.
5 - دیگرازموارد مصرف زکات آزاد سا ختن برد گا ن است (وفی الرقا ب) دراین مورد هم صلح وصفا ومحبت اسلام جلوه می کند اسلام می خواهد با این کاربه این موضوع ضد انسا نی پا یان دهد.
6 - دیگرازموارد مصرف زکات ادای دین بدهکاران است (والغا رمین)دو مورد دیگرش فِی سَبِیل الله و ابن سبیل یعنی در راه خدا و واماندگان در راه کسیکه در مسا فرت جا نش در خطر است مصرف شود از همه این موارد غیر از رحمت و محبّت چیزی مشا هده نمی شود اینست دین صلح ومحبّت.وآیه ذیل نیزتکمیل کنندۀاین جلوۀ انسانیت ورحمت است:انَّ الله َیَا مُرُ بِا لعَد لِ وَ الإِ حسَانَ وَ إِیتَاءَ ذِی القُربَی وَیَنهَی عَن الفَحشَاءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغیِ یَعِظُکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ؛(59) خداوند فرمان به عدل و احسان وبخشش به نزدیکان می دهد .وازفحشا و منکر وظلم وستم نهی می کند خداوند به شما اندرز می دهد شا ید متذ کر شوید.مفسرین می گویند:(دراین آیه سه اصل مهم بیان شده است که سه اصل آن جنبه مثبت و مأمور به است وسه اصل منفی و منهی عنه، احیای اصول سه گا نه عَدلِ وَ إِحسَانَ إِیتَاءَ ذِی القُربَی وهمچنین مبارزه با انحرافات سه گانه فحشا و منکر و بغی وستم در سطح جهانی کافی است که دنیای آباد و آرام و خالی از هرگونه بدبختی و فساد و ظلم و تجاوز بسازد صلح و صفا و امنیت و محبّت را درجهان حا کم نما ید).(60) قرآن به عدالت که جامع ترین، وسیعترین وگیراترین قانون است دستورمی دهد عدالت قانونی است که تمام نظا م هستی برمحورآن می گردد آسمان وزمین وهمه موجودات با عدا لت برپا هستند ﴿با لعَدلِ قَامَت السَّمَا وَات والأَرض﴾ جامعه انسا نی که گوشه کوچکی ازاین عا لم پهناوراست نیز نمی تواند ازاین قا نون عا لم شمول برکنار باشد وبدون عدل به حیا ت سا لم خود ادامه دهد .امّا ازآنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه وتأ ثیرعمیقش در مواقع بحرانی واستثنای به تنهای کار سازنیست بلا فا صله دستوربه احسان را پشت سرآن می آورد به تعبیر روشنتردر طول زندگی انسا نها مواقع حسا سی پیش می آید که حل مشکلات به کمک اصل عدالت امکان پذ یرنیست بلکه نیازبه ایثارو گذشت و فداکاری دارد که با استفاده از اصل(احسان) باید تحقق یابد(61) . شهید مطهری می فرما ید :(احسا ن ازنظراخلاقی با لاترازعدل است خداوند فرمان می دهد که نه تنها پا به حقوق مردم نگذارید وتجاوزبه حقوق مردم نکنی بلکه ازحقوق مشروع خود به مردم نیکی کنید .ایثاریک اصل قرآنی است ایثار یعنی گذشت یعنی مقد م داشتن دیکران برخود درآنچه ما ل خود انسان است وبه آن کما ل احتیا ج را دارد ودرعین احتیاج دیگری را برخود مقدم می دارد ایثار یکی ازبا شکوه ترین مظا هرانسا نیت است وقرآن عجیب ایثار را ستوده است دربا ره اصحاب پیامبر اسلام یعنی انصار که مها جرین را برخود مقدم داشتند می فرماید: وَیُؤثَرُونَ عَلَی أَنفُسَهُم وَ لَوکَانَ بِهِم خَصَا صَه.)(62) یا چرا سورة(هل اتی) نازل می شود که در آن می فرماید: وَ یُطعِمُون الطَعامُ عَلَی حَبَّه مِسکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أُسراءَ إِنَّمَا نُطعِمُکُم لوجَه الله لَا نُرِ ید مِنکُم جزاءً وَ لَا شَکُورًا. برای اینکه به این ایثار ارج نهد. راستی یکی ازبا شکوه ترین مظا هرانسا نیت دراینآیه نهفته است،ومطلب دیگر که باید توجه شوداینکه در این آیه به صورت مطلق امربه عدل واحسا ن شده که نشا د هنده عمومیت حکم احسان است و منحصر به مسلمین نیست ودراین باره دا ستا ن و روایا ت فراوانی است که در قسمت احا دیث اشاره خواد شد.
هدف قرآن وادیان پایان دادن اختلافات بشر
کَانَ النَّاسُ أَمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّنَ مُبَشرِینَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُم الکِتَابَ بِا لحَقِِّ لِیَحکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اختَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اختَلَافَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَ تهُمُ البَیِّنَاتِ بَغیَا بَینَهُم.(63) مردم درآغازیک دسته بودند ﴿وتضادی درمیان آنها وجود نداشت به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات وتضادهای درمیان آنها پیدا شد دراین حال ﴾ خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت وبیم دهند، وکتاب آسما نی که به سوی حق دعوت می کرد با آنها نا زل کرد تا در میان مردم درآنچه اختلاف داشتند داوری کند ﴿افراد با ایما ن درآن اختلاف نکردند﴾ تنها ﴿گروهی از﴾ از آنها که کتا ب آسما نی را دریا فت داشته بودند وبیّنات ونشا نه های روشن به آنها رسیده بود آنها به خاطر انحراف از حق و ستمگری درآن اختلاف کردند.ازاین آیه استفاده می شود که یکی ازمهمترین اهداف ادیان الهی مخصوصا دین اسلام که خاتم ادیان وجامع ترین آئین الهی است رفع اختلاف وایجاد صلح وصفا درجهان می باشد.زیرا همیشه نژادها ، قومیتها ، زبا ن و مناطق جغرافیایی عامل جدای جوامع انسانی بوده چیزی که می تواند به عنوان یک حلقه اتصا ل همه فرزندان آدم را از هر نژاد و زبان و قومیت و منطقه جغرافیا یی به هم پیوند دهد ادیان الهی است که تمام این مرزها را درهم می شکند و همه انسا نها را زیر یک پرچم جمع می کند.براین اسا س دین اسلام و قرآن کریم از جا نب خداوند متعا ل نا زل شده است که تااختلافات بشررا برطرف نماید وامت واحده تشکیل دهد وپیامبراکرم وائمه معصومین ﴿علیهم السّلام﴾ دراین راستا زحما ت فراوانی متحمل شدند هرچند هنوزنتیجه مطلوب حا صل نشده است ولی انشاءالله درحکومت حضرت مهدی( عج) امت واحدی تشکیل خواهد شد،چون هدف اسلام وقرآن وحدت ویک پارچگی ،صفا وصمیمیت است نه خشونت،تبعیض وبی عدا لتی که امروز به اسلام عزیز نسبت می دهند یا بنام اسلام انجام می شود درآیات دیگر قریب به همین مظمون میفرماید:إِنَّ هَذِهِ أُمَتُکُم أُمَه وَاحِدَه وَانا رَبُّکُم فَا عبُدُونِ.(64) این پیامران بزرگی که به آنها اشاره کردیم وپیروان آنها همه امت واحدی بودند (وپیرویک هدف ) ومن پروردگار شما هستم مرا پرستش کنید.این آیه به همه کسا نیکه ادعای دین ومذهب وپیامبرالهی دارند (چه مسیحی چه یهودی و 000) گوشزد می کند وهمه راتشویق می نماید که همه انبیا ء یک هدف ویک مقصد داشتند هرچندبا اختلاف زمان ومحیط دارای ویژگی ها و روشهای متفا وت بودند. امّا همه درنهایت امردریک خط حرکت می کردند و همه آنها درخط توحید ومبارزه با شرک و دعوت مردم جهان به یگانگی وحق وعدالت گام برمی داشتند وهمه امت واحد بودند.و شما نیز اگرواقعاً درایمان تان صداقت دارید با ید امت واحده با شید وبه همه انبیاء ایما ن بیاورید و با شرمی ، بی عدالتی واختلاف مبارزه کنید.وهمه انبیا ءو شما ازیک مبدأ سرچشمه گرفته اید وآن اراده خدا وند یکتا است (وَ أَنَا رَبَّکُم فَا عبُدُون).َ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُم أُمَّه وَاحِدَه وَ أَنَا رَبُّکُم فَا تَّقُونَ.(65) همه شما امت واحد هستید و من پروردگار شما یم پس بپرهیزید.(به این ترتیب آیات فوق به وحد ت ویگا نگی جامعه انسا نی وحذف هرگونه تبعیض وجدایی دعوت می کند هما ن گونه که اوپروردگار واحد است انسا نها نیز امت وا حد هستند.به همین دلیل با ید ازیک برنا مه پیروی کنند هما نگونه که پیامبرانشا ن نیز به آئین واحدی دعوت می کردند که اصول و اسا س آن همه جا یکی بود توحید وشنا سا ی حق توجه به معاد وزندگی تکاملی بشرو استفاده از طیبا ت وانجام اعما ل صالح حما یت ازعدالت واصول انسانی).(66)
اگردشمن تقا ضای صلح کرد بپذیر
وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعٌ العَلِیمٌ.(67) اگرتما یل به صلح نشان دهند تونیزاز درصلح وارد شو وبرخدا تکیه کن که اوشنوا ودانا است.با توجه به آیه قبلش که اشاره به افزایش قدرت وآمادگی دفا عی دارد درعین حال به صلح وآشتی که برنا مه اصلی اسلام است اشا ره می کند و این حقیقت صلح طلبی را روشن می کند و می فرما ید: اگر آنها تما یل به صلح دارند اسلام نیزدست رد به تقا ضا ی شان نزند و تما یل نشا ن بدهد.حتی اگراسلام در موقعیت قدرت باشد می تواندبا دشمن خشونت برخوردنماید درعین حال اسلام اجازه ظلم وخشونت را نمی دهد وآیات ذیل حاکی ازاین مطلب است: لَّایُحِبُّ اللهُ الجَهرَ بِا لسُّوءِ مِنَ القَولِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَکَانَ الله سَمِیعاً عَلِیما.ً(68) خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد جزبرای کسی که مورد ستم قرارگرفته است ( که بر ستمدیده برای د فع ستم وافشای بدیهای ستمکا رجایزاست( وخدا شنوا ودانا ست.خداوند دوست ندارد کسی بدی فرد یا افراد دیگررا افشا نماید مگردرصورتی که بخوا هد با این افشاگری با ظلم مبارره نما ید و دفع ظلم کند.یا اینکه می فرماید: الَّذِینَ ءَامَنُوا وَلَم یَلبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الأَمَنُ وَهُم مُهتَدُونَ.(69) کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ظلم و ستم آلوده نکرده اند برایشا ن امنیت و ایمنی است وآنان از راه یافتکان هستند.ازاین آیه روشن می شود که اگربشربخواهد درامنیت باشد و جامعه و جهان درصلح وصفا بسرببرد باید انسانها برهمدیگرظلم نکنند و آیاتی که ازظلم نکوهش کرده فراوان است که به همیندو آیه اکتفا می شود.تا کنون آیات که مورد بررسی قرار گرفت تقریبا همه آیات برای همه انسانها ازمسلمان وغیرمسلما ن بود خلاصه اینکه: قرآن مجیدی که صد و سیزده سوره از یکصد و چهارده سورۀ آن با (بسم الله الرحمن الرحیم) که پیام آور رأفت و رحمت و محبت اسلامی است شروع شده. و دستور می دهد بدی را به خوبی پاسخ دهید،قرآنی که می گوید: مؤمنین کفار را مورد عفو قرار دهند،قرآنی که امتیازات قومی را رد می کند،قرآنی که صلح و آشتی را برنامه اصلی اسلام می داند، قرآنی که عدالت را اساس برنامه اسلام میداند، قرآنی که مودت و رحمت را نشانه پروردگار معرفی می کند،قرآنی که دستور مدارا و پرهیز از تعصب با مخالفان را می دهد،قرآنی که همه بشریت را امت واحده معرفی می کند،قرآنی که مهمترین هدف خودش را پایان دادن اختلافات بشر می داند، قرآنی که کشتن یک انسان بی گناه را برابر با قتل همه انسانها می داند و... آیا چنین دین و قرآنی آئین خشونت است؟ آیا بر چسب خشونت بر چنین آئین سراسر رحمت و مهربانی و عطوفت می چسبد؟ هرگز آیا به نام چنین دینی کشتن انسانهای بی گناه از زن و مرد، کوچک و بزرگ، مسلمان و غیر مسلمان، اسلامی است؟ هرگز! باتوجه به اینکه هدفم دراین تحقیق فرا تر ازپایان نامه است و هدف این است که در این موضوع تمام موضوعاتی مربوط به آن را در حدّ توان اشاراتی کرده باشم باید دید که قرآن راجع به مسلمانان عنا یت ویژه دارد یا خیر؟ وتا چه اندازه به صلح وصفا و محبت در میان مسلمین تأکید نمودا ست به صورت مختصراشاره می شود.تا جای این بحث در این موضوع خالی نباشد.
مؤمنین برادر همدیگرند
إِنَّمَا المُؤمِنُون إِخوَۃٌ؛(70) همانا مؤمنان با یکدیگر برادر هستند.قرآ ن برای اینکه رابطه میا ن دو مسلمان را بیان کند از عمیق ترین واژه استفاده نموده است زیرا دوستی دو برادر براساس فطرت و طبیعت است نه جاذبه های مادی و دنیوی، اصل و ریشه دو برادریکی است، در میان دو برادر اغماض و گذشت و چشم پوشی است، درشادی او شاد و در غم او غمگین است مؤمنین واقعی باید چنین باشد.
اختلاف چرا ؟
فَأَ صلِحُوا بَینَ أَخَوِیکُم؛(71) پس میان برادران خود(درصورت اختلاف ونزاع ) صلح و آشتیبرقرار کنید.دراین آیه ابتدا می فرما ید: همه مؤمنان با یکدیگر برادر هستند بعد می فرماید: اکنون کهاینطوراست قهر و نزاع و اختلاف چرا ؟ همه با هم در صلح وصفا و محبت کنار هم باشید. واقعاً اگر این حق برادری که قرآن به آن دستور داده در میان مؤمنین رعایت شود و درحقیقت بهقرآن عمل شود کسی بی جهت خودش را ازدیگران ممتاز نکند و به همد یگر با دید برادرانه بنگرند
در جامعه عشق و محبّت، صلح و صفا و صمیمت بجای این همه نزاع اختلاف کینه توزی دو رنگی حسد و... حاکم خواهد شد.به همین جهت است که در بهشت که این اختلافات نیست صلح و صفا است ( نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّن غِلٍّ وَ اد خُلُوهَا بِسَلَام ٍءَامِنیِنَ)(72) است. برادرانه در کنار هم انس دارند با صفا و صمیمت زندگی می کنند (اخواناً علی سررمتقا بلین هستند).هر چیزی که برادری و صمیمت شما را خدشه دار می کند ممنوع ا ست.
الف : لَا یسخر قومٌ من قو م. گروهی از شما گروهی دیگررا مسخره نکند.
ب : ولَا تلمزوا انفسکم. یعنی خودتان را (شما به منزله یک نفس واحده هستید اگرکسی برادردینی اش را عیب جوی کند گویا خودش را عیب جوی کرده ) عیب جوی نکنید.
ج : وَلَا تَنَا بِزُوا بِا لأَ لقَابِ.(73) یعنی یکدیگررا با لقب های بد مورد خطاب قرارندهید.
د : اجتَنِبُوا کَثیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعضَ الظَّنِّ إِثمٌ. از بسیاری ازگمانها دوری کنید زیرا بعضی ازگمانها گناه است .
ﮪ : ولَا تَجَسَّسُوا. درکاریکدیگرتجسس نکنید.
و : وَلَا یَغتَب بَّعضُکُم بَعضًا؛(74) بعضی ازشما دیگری را غیبت نکند.
ز : وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَتَذهَب رِیحُکُم؛(75) باهم دیگرنزاع نکنید.
ازمجموع این آیات اگرکمی دقت شود متوجه می شویم که تا چه اندازه قرآن راجع به صلح وصمیمت درمیان مؤمنان ارزش قایل است وهم تأکید می کند که شما برادر هستید وهم ازموانع که باعث می شود این برادری ومحبّت ازهم گسیخته شود برحذرمی دارد زیرا مسخره ٬ عیب جوی ، غیبت ٬ سوءظن وهمه موارد مذکورکلید جدایی ٬ نفاق ٬ فتنه ودشمنی است.
الفت میان مسلمانان
وَاذکُرُوا نِعمَت اللهِ عَلِیکُم إِذکُنتُم أَعدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم؛(76) یاد آورید که شما قبل ازاسلام بایکدیگردشمن بودید ( مانند دشنی یکصد بیست ساله میان قبیله اوس و خزرج) پس خداوند میان دلهای شما الفت ومحبت برقرار کرد.مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم.(77) محمد رسول خدا ست وکسانیکه با اوهستند ﴿مؤمنین واقعی ﴾ برکافران سختگیر وبا خودشان مهربان هستند.دراین آیه یکی ازنشانهای مؤمنین واقعی را این می داند که باهمدیگر در صلح وصفا وعشق و محبت رفتارمی کنند .
نسبت به مؤمنین متواضع باش
وَاخفِضْ جَنَاحَکَ لِلمُؤمِنیِنَ.(78) با ل ﴿عطوفت﴾ خود را برای مؤمنان بگستروفرود آر . وَاخفِض جَنَا حَکَ لِمَنِ َّتبَعَکَ مِنَ المُومِنِینَ.(79) وبا ل خود را برمؤمنانی که ازتوپیروی می کنند بگستر.(این تعبیر(پهن کردن با ل وپر ) کنایه ازتواضع محبّت ونرمی وملاطفت است همانگونه که پرندگان به هنگامی که می خواهند نسبت به جوجه های خود اظهارمحبت کنند آنها را زیربا ل و پرخود می گیرند و وهیجان انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم می سازند وآنها را درمقا بل حواد ث ودشمنان حفظ می کنند وازپراکندگی نگه می دارند).(80)
پیامبر علاقمند ،دلسوزومهربان
لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِّن أَنفُسِکُم عَزِیزٌعَلَیهِ مَا عَنِتُم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِا لمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیمٌ.(81) پیامبری ازخودتان بسوی شما آمد هرگونه ناراحتی وضرری که به شما برسد برای او سخت نارا حت کننده است اوسخت به شما علاقمند است وعشق می ورزد ونسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.(حرص درلغت به معنای شدت علاقه به چیزی است وجا لب اینکه درآیه مورد بحث به طورمطلق می گوید: (حریص برشما است) نه سختی از هدایت به میان می آورد نه به چیزی دیگری، اشاره دارد به اینکه به هرگونه خیروسعادت شما ویا به هرگونه پیشرفت وترقی وخوشبختی تان عشق می ورزد)(82). با توجه به این آیا ت و رفتار کریمانه، متواضعانه و مواساتانه که پیامبراکرم(ص) با مؤمنین داشتند نه تنها خودشان با مسلمین اینگونه برخورد نمودند بلکه به مؤمنان نیز همواره سفارش نمودند که واقعاً جالب وشنیدنی است برای نمونه به حدیثی ازآن حضرت اکتفا می شود.و می فرماید: هرکس مؤمنی را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده و هرکس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و قرآن ملعون است یا می فرماید: هرکه مؤمنی را به نا حق اذیت کند مثل اینست که ده مرتبه مکّه معظمه وبیست مرتبه بیت المعمور را خراب کرده و هزارملک مقرب راکشته باشد.(83) راستی وقتی بزرگترین و اوّلین رهبراسلام با مردم اینگونه رفتارمی کند معنای صلح و صفا مودت ورحمت ودوری ازهرگونه خشونت اسلام بر طالبان حقیقت روشن است و این موضوع در قسمت بعدی که قسمت صلح دراحادیث است بیشتربررسی خواهد شد.
نمونه هایی ازصلح وصفا دراحادیث
اسلام براساس عفو وگذشت ، کرامت انسانی و عدالت کامل درکنار صلابت وقدرت استوار گشته است. رأفت ورحمت اسلامی در روایاتی متعدد منعکس شده است به نمونه های ازآن اشاره می کنیم اساس دین محبّت است امام صادق(ع) می فرماید: هل الدین الّا الحبٌّ ! إنَّ اللهَ عزَّوَجلَّ یقول:ُ قل اِن کنتم تُحِبُّونَ اللهَ فاتَّبعونی یحبِبکُمُ الله.(84) (آیا دین جز محبّت ورحمت چیزی دیگری است)؟ ! سپس دلیل کلامشان را اینگونه بیان می کند: زیرا (خداوند متعال) می فرماید: اگر خدارا دوست دارید از دستورات من پیامبر(ص) اطاعت کنید تا محبوب خداوند شوید.یعنی انگیزه عمل به دستورات الهی ، عشق ومحبت به خداوند است .در روایات دیگری از امام باقر(ع) چنین می فرمایبد: الدّین هوالحبُّ والحبُّ هوَ الدّینُ(85). دین محبّت است و محبّت دین است. بُرَد عِجلی می گوید: در محضر امام باقر (ع) بودم. مسافری از خراسان که راه زیادی را پیاده طی کرده بود به حضور امام شرفیاب شد. پاهایش را از کفش درآورد شکافته شده و ترک برداشت بود. گفت: به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستی شما اهل البیت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور می کند و قرین گرداند وَهَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ(86) آیا دین چیزی غیر ازدوستی است؟ مردی به امام صادق(ع) گفت: ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم می گذاریم آیا این کار، ما را سودی دارد؟ حضرت فرمودند : آری به خدا قسم وَ هَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ مگر دین چیزی غیر از دوستی است ؟ سپس به آیه شریفة اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فا تَّبعونی یُحبِبْکُمُ اللهُ(87) استشهاد فرمود اساساً علاقه ومحبت است که اطاعت آور است . عاشق را آن یا را نباشد که از دستوراتی معشوق سر بپیچد ما این را خود به چشم می بینیم که جوانک عاشق در مقابل معشوقه و دلباخته اش از همه چیز می گذرد و همه چیز را فدای او می سازد . در قرآن کریم نیز آیاتی که ازمحبت خداوند متعال نسبت به مؤمنین مطرح شده است جای تأمل داردوحاکی ازرأفت ومحبت این دین رؤف ومهربان است. إنَّ اللهَ یُحبُّ التَّوابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِِّرین؛(88) خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را .وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسنینَ؛ (89) خدا دوست دارد نیکوکاران را .اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَّقینَ؛(90) خدا دوست دارد خود نگه داران را .وَ اللهَ یُحِبُّ المُطَّهِّرینَ؛(91) خدا دوست دارد پاکیزگان را .اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسطینَ؛(92) خدا دوست دارد عدالت کنندگان را .وَ اللهَ یُحِبُّ الصابرینَ؛(93) خدا دوست دارد صا برین را . انَّ اللهَ یُحِبُّ المُتُوّکلینَ؛(94) خدا دوست دارد متوکلین را .
عدم تعرض حاکم به قاتل آینده اش
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) بر ارکه ریاست عالیه دولت بزرگ اسلامی تکیه دارد ، دولتی که دامنه آن بیشترین بخش از جهان مسکون گسترده شده و همه کشورهای آن روز دنیا از آن چشم می زند و می هراسیدند. چنین شخصی با آنکه قاتل خویش را می شناسد و به او می گوید: که وی او را خواهد کشت ، امّا هرگز دست تعرّض وخشونت به سوی او دراز نمی کند ، چرا که عدالت اقتضا می کند تا زمانی که آن شخص دست به جنایت نزده مستحق مجازات نیست .به متن زیر توجه کنید :حضرت علی علیه السلام به عبد الرحمن بن ملجم می فرماید: تو مرا خواهی کشت ، و این بیت را بار ها برایش می خواند که :
أرید حیاته و یرید قتلی
عذیرک من خلیلک من مراد
یعنی: من زندگی او را می خواهم و او در پی کشتن من است .
از دوستان قبیله مراد خود کسی را بیاور که این کارت را معذور بدار ابن ملجم به ایشان می گوید: ای امیر مؤمنان ، اگر براستی چنین است پس مرا بکش حضرت می فرماید: این روانیست که من مردی را پیش از آنکه با من کاری بکند ، بکشم .شیعیان این سخن را شنیدند. مالک اشتر وحارث بن اعور وعدّة دیگر از جا جستند وشمشیرهایشان را از نیام کشیدند وگفتند: ای امیرمؤمنان ، این شخص کیست که شما بارها این سخن را با وی می گویید: شما امام ومولای ما وپسر عموی پیامبرما هستید. امر بفرماید: تا اورا بکشیم .حضرت به آنان فرمود: خدایتان خیروبرکت دهد ، شمشیرهایتان راغلاف کنید وحدت این ا مت را از هم پراکنده نکنید...فکر می کنید من مردی را که هنوز به من صدمه ای نزده است می کشم.(95) اینست عدالت ، معنای صلح وصفا یعنی دردین اسلام وسیاست اسلامی که همان اطاعت از خدای متعال است نباید از راههای معصیت خدا و ریختن خون بیگناهان و پایمال کردن کرامت انسان تحقق بخشد. از این حدیث علم غیبی والهی و ماورایی امام نیز بدست می آید که خودش یک بحث دامنه دار است.
عدم تعرض حاکم اسلامی به تهدید کننده اش
یکی از خوارج ، امیرمؤمنان علی(ع) را تهدید به قتل کرد اما حضرت او را به حال خودش واگذاشت وابداً متعرض نشد. شنیدند که مردی امیرمؤمنان(ع) را تهدید به قتل می کند. او را نزد حضرت آوردند. امام فرمود :رهایش کنید. هروقت مرا کشت آن گاه حکم او با ولیّ دم خواهد بود.(96) عجبا ازاین عدالت و انسانیت !رئیس کل کشور اسلامی با آن همه قدرت اقتدار یک فرد عادی که حتی شا یستگی آن را ندارد که نامش در تاریخ ثبت شود ، تهدید به قتل می کند اما متعرض نمی شود! او را نزد حضرت می آورند وسرنوشتش در گرو امرو نهی اوست اما می فرماید: رهایش کنید.
خودداری پیامبر(ص)ازکشتن پیشاپیش سران کفروعناد
پیامبرخدا گاه خبردار می شد که فلان شخص درصدد فتنه انگیزی میان مسلمانان یا بدعت نهادن آیین با طلی است ، اما حضرت آهنگ قتل او نمی کرد وبه مسلمانان نیز اجازه نمی داد او را بکشد.این بخشی ازسیا ست شکوهمند عفو وگذشت رسول خدا ( ص) و دور اندیشی آن حضرت بود وهمین سیا ست به او امکان داد تا حکومت اسلامی را درمحیطی آکنده از عواطف مردم تأسیس کند.به این چند روایت توجه کنید:پس از آن که رسول خدا(ص) غنایم جنگ حنین را تقسیم کرد مرد قد بلند وگندمگون که سجده درپیشانی اش بود آمد و سلام کرد ، ولی نه به پیامبر(ص) و گفت: من دیدم که تو با این غنایم چه کردی .پیامبر(ص) فرمودند : چه دیدی؟مرد گفت : عدا لت را اجرا نکردی !رسول خدا(ص)ناراحت شدو فرمودند : وای برتو ! اگر عدالت نزد من نباشد پس نزد کیست ؟مسلمانان عرض کردند : او را بکشیم ؟فرمودند : رهایش کنید ، بزودی او را پیروانی خواهد بود که از دین بیرون می روند چنان که تیر از بدن صید می گذرد. خداوند آنان را به دست کسی که پس ازمن محبوب ترین خلق اوست از بین می برد.واین شخص در جنگ نهروان به همراه دیگر خوارج به دست امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع ) کشته شد.(97)
عفو فراریان ازمیدان جهاد
فرار از میدان جهاد ازگناهان کبیره است وخدای متعال برای این کار وعده آتش داده وفرمود است:وَمَن یُولِِّهِمْ یَومَئِذٍ دُوبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَو مُتَحَیِّزاً إِلَی فِِئَه فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِّن اللهِ وَ مَأوَاهُ جَهَنّمُ وَبِئسَ المَصِیرُ. (98)وهر که در آن هنگام به آنان پشت کند- مگر آنکه هدفش کنارگیری برای نبردی (مجدّد یا پیوستن به جمعی دیگر از هم رزمانش باشد) قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد وجایگاهش دوزخ است، وچه بد سرانجا می است.هرکس مرتکب این گناه کبیره شود شرعاً سزاوار تعریز است ، چرا که تعریز برای هر گناهی در نظرگرفته شده است . با این حال رسول خدا(ص) مسلمانانی را که در روز اُحد از میدان جنگ گریختند و پیامبرخد(ص)را با گروه اندکی از یاران مخلص و وفادارش تنها گذاشتن ، مورد عفو قرارداد. واین یک اصل بزرگ از اصول عفو و گذشت دراسلام است که هم مسلمانان را در اسلامشان نگه می دارد و هم دیگران را به اسلام جذب می کند. این جرم وگناه بزرگ باعث شد پیشانی و لب مبارک حضرت شکاف بردارد وحمزه سید الشهداء ، عموی پیامبرخدا ، و حنظله غسیل الملائکه ودهها مؤمن مجاهد به شها دت رسند.
برکنارکردن به سبب بلند کردن صدا
حضرت علی(ع) ابوالاسود دؤلی را به منصب قضا گماشت وبعد برکنارش نمود ، أبولأسود به حضرت گفت : چرا مرا عزل کردی در حالی که نه خیانت کرده ام نه جنایت .فرمود : دیدم صدایت را از صدای خصمت بالاتر می بری.(99) طرفین دعوا هردو انسانندودرمنطق اسلام محترم می باشند ، وقاضی حق ندارد کوچکترین اهانتی به آنها روا دارد. وبلندکردن صدا روی آنها ، خود نوعی اهانت است و از آداب قضایی اسلام به دور می باشد. بنابراین ، قاضیی که این کار را می کند باید معزول شود ، حتی اگر در علم و فضیلت واخلاق و نزدیکی به امیرمؤمنین (ع شخصی همچون أبولأسود دؤلی باشد؛ چراکه در منطق علی بن ابی طالب(ع) حق جای سازش ندارد. محدث قمی درباره ابولأسود دؤلی می نویسد : أبوالأسود دؤلی مردی فاضل وفصیح از طبقه نخست شعرای اسلام است. او شیعه امیرمؤمنان و از بزرگان و از سرشناسان تابعین بود. اهل بصره بود وازشهسواران وخردمندان به شمار می آید.(100) أبوالأسود همان کسی است که به دستور امیرمؤمنان(ع) و راهنمای آن حضرت علم نحو را پایه ریزی کرد.
رحمت اسلامی درمیدان نبرد!
رحمت ورأفت اسلامی بقدری وسیع و فراگیر است که در میدان جنگ نیز بروز و ظهور دارد ؛ به تعبیر دیگر ، اسلام آن قدر به محبّت و عطوفت و رحمت اهمّیّت می دهد که حتّی در کانون خشونت وتندی ، پیروانش را نسبت به آن سفارش می کند! بدین جهت در روایات مربوط به آداب جنگ ، نکات جالبی در این زمینه به چشم می خورد ، که به یک نمونة آن اشاره می کنیم:امام صادق(ع)می فرماید: هنگامی که رسول مکّرم اسلام(ص) تصمیم می گرفت سربازان اسلام را به سوی میدان جنگ روانه کند ، آنهارا فرا می خواند و این نکات(101) ( را به آنها گوشزد می کرد (به گونه ای که اگر سربازی از این آداب تخلّف می کرد مورد مؤاخذه قرار می گرفت. سیروا بسم الله وفی سبیل الله و علی ملّةِ رسولِ الله ؛ یعنی: به سوی میدان جنگ حرکت کنیید، امّا نه از سر هوی و هوس ، بلکه با نام ویاد خدا وبرای رضای او ، و با نیت پاک وخالی از هر گونه انگیزة غیر خدای ، وبر طبق برنامه های اسلامی عمل کنید.
امان دادن کمترین فرد مسلمان
از رسول اکرم(ص): المؤمنون تنکا فأُ دمائهم ویدٌ علی من سواهم یسعی بذمّتهم ادناهم.(102) مؤمنان خونهایشان برابر است، در برابر دیگران یکدست هستند و اگر کمترین آنها ( به دشمن ) امان دهد دیگران به آن احترام گذارد...آری ، کمترین فرد مسلمان ، در نظام اسلامی ، چندان ارزش دارد که می تواند در جنگ، به یک مشرک پناه دهد، و عموم مسلمانان ، حتی فرمانده کل نیروهای مسلّح ، موظفند این پناه دهی او را محترم شمارد ، این همه ارزش قائل شدن برای انسان در هیچ حکومتی یا سیستم نظامی ای یافت نمی شود، بجز در اسلام ، این دین انسانیّت.
کشتن زنان ممنوع
روایت شده است که از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا جزیه از زنان برداشته شده است؟ فرمود: چون پیامبر خدا(ص) از کشتن زنان و کودکان در دارالحرب نهی فرمود ، مگر آن که جنگ کنند ،و حتّی در صورتی که بجنگند ، تا جای که امکان دارد و بیم و خطری نمی رود باید از کشتن آنان خودداری ورزد. حال ، وقتی رسول خدا(ص) از کشتن زنان در دارالحرب نهی می کند به طریق اولی در دارالاسلام نباید کشته شوند ، واگر از پرداخت جزیه خودداری کنند نمی توان آن ها را کشت وچون کشتن آن ها مجاز نیست جزیه از آن ها برداشته شده است ...مشرکان و ذمّیان زمین گیر ، و کور و پیری سالخورده و زن و کودکان دارالحرب نیز همین حکم (عدم جوازکشتنشان) را دارند.و به همین دلیل جزیه از ایشان برداشته شده است(103). آری ، مدافع حقیقی حقوق زن در همه زمینه ها ( اسلام ( است .اما مخالفان ودشمنان اسلام زن را تبدیل به کالای ارزانی ، همچون شراب و هروئین و...کرده است ای جهانیان ! آیا- با توجه به این روایت که هزاران مورد مثل آن در اسلام وجود دارد اسلام از زن حمایت می کند یا او را به انحطاط کشانده است ؟
تصفیه حسابها در جنگ ممنوع
ازحفص بن غیاث روایت شده است که گفت: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم: مردی از اهل حرب در دارالحر اسلام می آورد، و بعداً مسلمانان بر آنها پیروز می شوند ، حکم آن مرد چیست ؟فرمود: اسلام او درباره خودش و فرزندان خوردسالش مؤثر است وهمه آنها آزادند ، و فرزندان و متاعش و بردگانش متعلق به او می با شند، اّمّا فرزندان بزرگ غنیمت مسلمانان می با شند مگر آن که قبلاً ( پیش از غلبه مسلمانان) اسلام آورده باشند .(104)اسلام دین حق و عدالت است ، نه دین تصفیه حسابهای شخصی و انتقامگیری . پس هر گاه مشرکی در دارالحرب اسلام آورد اسلامش پذیرفته است ، و فرزندان خوردسال و نابالغ او تابع وی می باشند.قرآن کریم دباره این رفتار شکوهمند و منحصر به فرد انسانی صراحتاً می فرماید:
وَلَا تَقُولُوا لِمَن أَلقی إلِیکُم السَّلم لستَ مُؤمِنًا؛ به کسی که نزد شما( اظهار) اسلام کند ، نگویید: تو مؤمن نیستی .
چرا این پیرمرد مسیحی در کشور اسلامی فقیر باشد!
به داستان زیر توجه کنید و در ابعاد گوناگون آن تأمّل نماید: شیخ حرّ عاملی در کتاب ( وسائل الشیعه ) آورده است که : امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در کوچه های کوفه راه می رفت که دید مردی از مردم تکّدی می کند . امام از مردمی که پیرامون او بودند پرسید: این کیست؟عرض کردند: پیرمرد نصرانی و از کار افتاده است و پولی ندارد که با آن زندگی کند، لذا
) برای امرار معاش به ( مردم پناه آورده و...امام(ع با عصبانیّت فرمود: تا جوان بود از او کار کشیدید ، وحالا که پیر شده رهایش کرده اید ؟سپس ، برای آن مرد نصرانی مبلغی از بیت المال به صورت مادام العمر مقرّری تعیین کرد.(105) اینست مواسات و برابری ، اینست صلح و محبّت ، اینست انسانیت ، اینست حقوق بشر ، اینست کرامت انسانی ، و بالاخره اینست اسلام واقعی آیا سزاوار است به چنین دینی بر چسب خشونت زد؟!.
عفو کسی که سوء قصد به جان او داشت
در(مناقب آل ابی طالب) به نقل از اصبغ بن نباته ، آمده است که گفت:نماز ظهر را با امیرمؤمنان(ع) خواندیم که نا گاه مردی در هیأت مسافران وارد شد. علی(ع) فرمود: از کجا می آیی ؟ گفت :از شام.فرمود برای چه آمده ای؟گفت: کاری دارم.فرمود: به من بگو وگرنه خودم می گویم که چرا آمدهای.مرد گفت: بگو چرا آمده ام ، ای امیرمؤمنان.فرمود: فلان روز از فلان ماه از فلان سال ، معاویه جار زد که: هرکس علی را بکشد ده هزار دینار جایزه دارد. وفلان کس برخاست و گفت: من می کشم.معاویه به او گفت :تو ؟وچون به منزلش رفت ، پشیمان شد و گفت: بروم و پسر عموی پیامبر خدا(ص) و پدر دو پسر او را بکشم؟روز دوم ، جارچی معاویه جار زد که هرکس علی را بکشد بیست هزار دینار جایزه دارد یک نفر دیگر بر خاست وگفت: من می کشم.معاویه گفت تو ؟او هم بعداً پشیمان شد و از معاویه پوزش خواست و معاویه او را معاف داشت.روز سوم جارچی اش جار زد: هرکس علی را بکشد سی هزار دینار جایزه دارد.و تو بر خاستی ، و تو حِمیَری هستی.مرد گفت: درست است.حضرت علی(ع) فرمود: حالا نظرت چیست؟ می خواهی مأموریّتت را انجام دهی یا کار دیگری بکنی؟مرد گفت: نه؛ بر می گردم.حضرت علی(ع) فرمود: ای قنبر ، شترش را آماده کن و توشه ای برایش فراهم آور خرجی اش را به او بده.(106) این یکی دیگر از نمونه های مثال زدنی عفو و گذشت شگفت انگیزی است که حضرت علی(ع) در زندگی درخشانش به کار بست. می داند که آن مرد قصد کشتن او را داشته است و با این حال رهایش می کند که هر جا می خواهد برود ، و از آن بالاتر به قنبر دستور می دهد شتر او را آماده کند و زاد و توشه برایش فراهم آورد و خرجی او را بدهد. نظیر این رفتار را جز در اسلام ناب نمی توان یافت؟
ابن کوّاء
ابن کواء ، مردی منافق و خارجی مذهب و ملعون و از مخالفان علی بن ابی طالب(ع)بود ، آن هم در زمانی که حکومت حضرت علی(ع) در اوج خود به سر می برد و در آن روزگار ، بزرگترین و پهناورترین حکومت در روی زمین بود ، و حضرت علی(ع)- علاوه بر این که امام منصوب از جانب خداوند و پیامبر(ص) بود- بزرکترین حکمران بر کره خاکی نیز بود این شخص در محافل عمومیو به گونه ای ددمنشانه به امیرمؤمنان( ع) اعتراض می کرد. روزی حضرت علی(ع) در حال خواندن نماز صبح بود که ابن کواء از پشت سر حضرت ، شروع به خواندن این آیه کرد:وَلَقَد أُحِیَ إِلَیکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکَ لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکونَنَّ مِن َالْخَسِرِین.َ(107) و ( خدا) به تو و به کسانی که پیش از تو بودند وحی کرد که اگر مشرک شوی حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهی شد. حضرت به احترام قر آن سکوت کرد تا آن ملعون آیه را به پایان برد، امام قرائتش را ادامه داد دوباره ابن کواء همان آیه را خواند باز حضرت علی(ع) به احترام قرآن ، خاموش ماند و پس از تمام شدن آیه مجدداً نمازش را ادامه داد ابن کواء برای بار سوم آیه را خواند : (به تو و کسانی که پیش از تو بودند وحی کرد که اگر مشرک شوی حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهی شد) و حضرت علی(ع) برای سومین بار به احترام قرآن سکوت کرد ، و چون ابن کواء آیه را به پایان برد حضرت این آیه را قرائت کرد: ( فَاصبِر إِنَّ وَعْدَ اللهِ حقُّ وَ لا یَسْتَحِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یوقِنونَ.)(108) پسصبور باش که وعده خدا راست است ، و مبادا کسانی که یقین ندارند تو را به سبکسری وادارند.( آن گاه سوره را تمام کرد و به رکوع رفت . (109)(این چه رأفتی است که به مردی منافق اجازه می دهد به شخص اول جهان اسلام ، آن هم شخصی چون امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در حال نماز حمله برد و اورا به مشرک و بر باد رفتن اعمالش متهم کند ، ولی او به احترام قرآن کریم سکوت می کند ، و این حمله و سکوت سه بار تکرار می شود و در نهایت امام نمازش را به پایان می برد بدون آن که به ابن کواء کاری داشته باشد ،وابن کواء هم در پی کار خود می رود به طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.این رحمت کجا ورفتار کشورهای جهان امروز کجا؟آیا هرگز یک فرد معمولی جرأت می کند با یک رئیس یا رهبر چنین رفتاری بکند؟ و به فرض که چنین اتفاقی بیفتد ، آیا به خیر و خوشی پایان پذیرد؟این است رأفت وعطوفت اسلام واقعی پس بشنوند کسانی که می گویند: اسلام دینی خشونت است !
ابو هریره
ابو هریره که در برهه ای از دوران قبل از حضرت علی(ع) ، در ناز و نعمت بار آمده بود ، با عصر علی بن ابی طالب(ع) ، با حقّ ناب و اسلام دقیق و رعایت همه جانبه عدالت ، رو به رو شد ، از این رو ، این حکومت، خوشایند او قرار نگرفت و در برابر حضرت علی(ع) ایستاد و به مخالفت با او پرداخت و می خواست سیاست اسلام و اجرای احکام قرآن را به علی بن ابی طالب(ع) بیاموزد !تو گویی از رسولخدا(ص) نشنیده بود که بارها و بارها از فضایل وخوبیهای حضرت علی(ع) گفته بود.
گفته های چون :علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار ؛ علی با حقّ است و حقّ با علی و بر یک محور می چرخند ( علی وارث علمی و حکمتی ؛ علی وارث دانش و حکمت من است) أنا مدینه العلم و علی بابها فمن أراد المدینه فلیأتها من بابها ؛ من شهر علم هستم و علی دروازه آن ، پس هر کس خواهد به شهر در آید باید از دروازه آن وارد شود. و صدها و هزارها سخن دیگر از این قبیل.این از طرف ابو هریره ، اما هیچ یک از این رفتارها و برخوردها ی او در حضرت علی(ع) کمترین تأثیری نگذاشت و باعث نشد که آن حضرت مو ضع خود را در برابر ابو هریره تغییر دهد ؛ بلکه بر عکس ، نیازها و گرفتاریهای او را بر طرف می کرد . به این قطعه تاریخی توجه کنید: ابو هریره – که روز گذشته از حضرت علی(ع ) بد گفته بود- نزد آن حضرت آمد و خواهشهای خود را مطرح کرد و حضرت آنهارا بر آورده ساخت یاران حضرت علی(ع) بر او خورده گرفتند ، اما حضرت فرمود :من شرم می کنم که جهالت او بر علم و معرفت من ، و جُرمش بر عفو و گذشت من ، و در خواستش بر سخاوت و بخشش من چیره آید(110)
اسلام واقعی را با...مقایسه کنید:
و اما در مقابل می بینیم که ابوذر (رحمه الله علیه) ، این صحابی بزرگ و جلیل القدر ، در مجلس عثمان ، از حکم شرعی سخن می گوید اما سزایی جز ضرب و حبس و تبعید و گرسنگی و خواری و مرگ نمی بیند! ولی ابو هریره – که به سبب احادیث ساختگی اش از پیامبر(ص ) شهرت دارد
- اولاً : جرأت می کند که روبه روی علی بن ابی طالب(ع) از او بد گوی کند!
ثانیاً : از رأفت اسلامی که امیرمؤمنان(ع) آن را به اجرا در آورده است آگاه است و لذا بیم آن که مورد خشم و کیفر قرار گیرد ، ندارد.
ثالثاً : علی بن ابی طالب(ع) ، با آن که می داند ابو هریره در این رفتارش گنهکار و عصیانگر است وحق را زیر پا نهاده و در پی باطل و ستم است ، او را مجازات نمی کند.
رابعاً : ابوهریره فردای آن روز ، جرأت می کند که نزد حضرت علی(ع) بیاید.
خامساً : حضرت علی(ع) هم واقعاً حوایج او را بر آورده می سازد.به طوری که انگار اصلاً چیزی اتفاق نیفتاده است.وبعد به یارانش که بر او خورده می گیرند ، با منطق علم و گذشت و بخشندگی جواب می دهد. آری ، رأفت اسلامی در یک چنین سطح بالایی است
نامه امیرالمؤمنین امام المتقین حضرت علی(ع ) به مالک اشتر
در این قسمت به بخشهای از نامه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام که در سال38 هجری به مالک اشترکه فرماندار آن حضرت در مصر بود نگاشته شده است ، توجه شمارا جلب می کنیم:این نامه طولانی ترین نامه آن حضرت و جانشین بلافصل پیامبرمعظم اسلام است جامع جمیع محا سن می باشد.در این نامه که ما قسمتهای از آن را می آوریم اگر دقت شود ، صلح و صفا ، مودّت و رحمت ،کرامت انسانی ، حقوق بشر آن طور که باید رعایت شود ، عدالت و انسان دوستی ، مبارزه ، با هر نوع تبعیض نژادی و... در آن موج می زند، و اگر امروز فقط به همین نامه سیا سی ، اخلاقی ، اقتصادی ، نظامی ، و عبادی آن حجّت خدا عمل بشود نامی از ظلم وبی عدالتی و تبعیض نژادی و فساد اخلاقی و انحطاط فکری و این همه آشفتگی و گرفتاری باقی نخواهد ماند.ما به جز قسمت آغازین نامه به ترجمه آن اکتفا می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
(هذَا ما أَمَرَبِهِ عَبْدُالله ِ عَلِیٌّ أَمیرُ الْمُؤْمِنینَ ، مَالِکَ بنِ الحارثِ الاشترَ فی عَهدِهِ إِلیهِ، حینَ ولاهُ مصرَ حِبایَهَ خَراَجها ، و جهادَ عدُوَّها ، واستصلاَ حَ أَهلِها ، وَعِمارهَ بلادها(111)) .به نام خداوند بخشنده و مهربان ، این ، فرمان بنده خدا ، علی امیرمؤمنان ، به مالک اشتر پسر حارث است ،در عهدی که با او دارد ، هنگامی که او را به فرمانداری مصر بر می گزیند تا خراج آن دیاررا جمع آورد. و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح ، و شهرهای مصر را آباد سازد.
پی نوشت ها :
44. انبیاء /107 .
45.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه ، ج 13 ، ص 526 .
46. شوری / 15 .
47. نساء/ 135 .
48. اسراء / 34 .
49. توبه / 7 .
50.صادقی اردستانی ، پیامهای پیامبر، ص 210 .
51. انعام /147 .
52. طارق / 17 .
53. مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج 26 ، ص 378 .
54. حجر/ 85 .
55. جاثیه / 14 .
56. اعراف / 199 .
57. مائده / 13 .
58. توبه/60 .
59. نحل /90 .
60.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 11 ، ص372 با کمی توضیح .
61.مکارم شیرازی و دیگران، تفسرنمونه، ج 11 ، ص 366 با کمی تصرف .
62. مرتضی مطهری ، کتاب انسان کامل ،تهران ، قم : انتشارات صدرا ، چاپ بیست و هفتم ، ص29 و سورة حشر، /9 .
63. بقره /213 .
64. انبیاء /92 .
65. مؤمنون /52 .
66.مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ج14 ، ص 257 .
67. انفال /61 .
68. نساء/148 .
69. انعام /82 .
70. حجرات /10 .
71.همان
72 حجر/47 .
73. حجرات /11 .
74. حجرات /12 .
75. انفال /46 .
76. آل عمران /103 .
77. فتح /29 .
78. حجر /88 .
79. شعراء /215 .
80.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 11 ، ص132 .
81. توبه /128 .
82.مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ج8 ، ص207 .
83.شهید سید عبدلحسین دست غیب، گناهان کبیره، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1379 ، ج2 ، ص304 .
84.محمد ری شهری ، منتخب میزان الحکمه، مرکز تحقیقات دار الحدیث ، باب 658 ، حدیث 3097 ، جلد دوم ، ص 215 .
85.نور الثقلین، ج 5 ، ص 275 ، حدیث 49 .
86.شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، ج1 ، ص201
87.شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، ص662
88. بقره /222 .
89. آل عمران /148 .
90. توبه /7 .
91. توبه /108 .
92. حجرات /9 و ممتحنه، /8 .
93.آل عمران/146 .
94.آل عمران /159 .
95.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان ،ج 9، ص 118
96.میرزا حسین ، نوری طبرسی، مستد رک الوسا ئل ، نشر مؤسسۀ آل البیت ، ج18ص 259
97.شیخ مفید، الا رشاد ، انتشارات علمیه اسلامیه، ج1، ص 148_149
98. انفال/ 16
99.میرزا حسین، نوری طبرسی مستدرک الوسا ئل ، نشر مؤسسۀ آل البیت ،ج17، ص359.
100.شیخ عباس ، قمی ، سفینةالبحار، چاپ مؤسسۀ الطبع و نشر فی الآستانه الرضویه ، ج 1 ، ص 669.
101.محمد بن الحسن الحر عاملی ، وسائل الشیعه، انتشارات بیروت لبنان ، جلد 11 ، ص43 .
102.محمد ری شهری ، منتخب میزان الحکمه، ص 60 ، ح 642 .
103.شیخ صدوق ، من لا یحضر الفقیه ، انتشارات جامعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه ، ج2 ، ص52 و الحر عاملی ، وسائل الشیعه ، کتاب جهاد ج11 .
104.شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، ناشر دار الکتاب الاسلامیه ، چاپ چهارم 1365 ، ج6 ، ص115 ، ب ،67 ، ح 1
105.الحر عاملی ، وسائل الشیعه، ج15 ، ص66 ، ب19
106.محمد بن علی بن شهر آشوب ابی جعفر رشید الدین ، المنا قب آل ابی طالب ، قم : مؤسسه انتشارات علامه ، فصل فی اخباره بالغیب ، ج 2 ، ص260- 261.
107.زمر/65 .
108. روم /60 .
109.محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، مؤسسه الوفا ، بیروت لبنان ، ج41 ، ص 48 . ب 104 .
110.محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، ج 41 ، ص 49 ، ب 104 .
111.نهچ ا لبلاغه ، نامه حضرت علی(ع) به ما لک اشترپسر حارث .
ادامه دارد
/ع