برخی از رفتارها نشانههای آشکاری هستند که یک رابطه را به زوال میکشانند. مثل انتقادات بیشازحد، واکنشهای تدافعی، تحقیر کردن، پاسخ ندادن و باهم همکاری لازم را نداشتن. امروز دربارهی راههای نامحسوستری که باعث میشوند رابطهی ما به آن خوبی که میخواهیم پیش نرود صحبت میکنیم و اینکه چطور از آنها اجتناب کنیم. با بنیتا همراه باشید.
همهی ما میدانیم که داشتن معاشرتهای باز و صادقانه، یکی از زیربناهای یک رابطهی سالم است، و میدانیم که درعینحال این موضوع یکی از دشوارترین بخشهای همسر بودن است. در حقیقت، این مشکلهای روابط و معاشرتها، اولین و مهمترین دلیلی است که زوجها برای حل آنها به رواندرمانها مراجعه میکنند٬ زوجهایی که دچار مشکلات معاشرتی هستند، یا در رابطهی خود دچار تعارضات عمیقی میشوند، و یا به انزوا و اجتناب از یکدیگر پناه میبرند.
تعارضهای پیچیده، علائمی ازجمله بالا بردن صدا برای یکدیگر، نیمهکاره رها کردن گفتگوها، سرکوب کردن یکدیگر و ناسازگاریهای زیاد را شامل میشوند. چون تعارضها و کشمکشها٬ بیشتر بهجای پیدا کردن راهحل، تمرکز را روی این مسئله میبرند که حق با کدام طرف است، و نتیجه هر چه که باشد برای دو زوج غیر سازنده، مخرب و دردناک است.
اجتناب از معاشرت نیز به همین ترتیب به رابطه صدمه میزند. در طول زمان اگر یک زوج عادت کنند که از مسائل طفره روند، این اجتناب تمام جنبههای رابطه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این دلیل اصلیای است که زوجهای زیادی را چه به لحاظ فیزیکی و چه روحی، از هم میراند و دور میکند.
شیوهی برخورد شما در رابطه، بر اساس چیزهایی است که از والدین خودآموختهاید یا آموزههایی که از اجتماع اطراف، دوستان، و یا فرهنگ خود کسب کردهاید. بهطور مشابه، شریک شما هم همینطور بوده است. خیلی ساده میتوانیم فرض را بر این بگذاریم که شریک زندگیمان با همین شیوه و متدهای معاشرتی ما بزرگشده، اما هیچ دو آدمی شبیه هم نیستند. بعضی خانوادهها باهم بلند حرف میزنند، در بعضی از خانوادهها هیچوقت دربارهی احساسات صحبت نمیشود، و بعضی خانوادهها عادت دارند یکدیگر را دست بیندازند. به همین دلیل پی بردن به اینکه چگونه مدلهای معاشرتی شما و شریک زندگیتان باهم متفاوت است، امری مهم و قابلتأمل است.
بدون در نظر گرفتن اینکه شما با همسرتان چطور معاشرت میکنید، بعضی از متدهای گفتگو خواه و ناخواه به ایجاد مشکل ختم میشوند. بنابراین چه تازه وارد یک رابطه شده باشید و چه اینکه سالها از ازدواجتان گذشته باشد، مهم این است که شما و شریک زندگیتان بیاموزید اسیر اشتباهات زیر نشوید:
1- تصور اینکه معاشرت بیشتر میتواند راهحل باشد
Credit: lifehacker
متعجب شدید؟ شاید قبلاً شنیده باشید که معاشرت خوب بنیاد یک رابطهی خوب و شاد است. درحالیکه این جمله میتواند درست باشد، باید بدانیم که معاشرتها لزوماً خوشبختی نمیآورند. گاهی اوقات گفتگوهای زیاد میتوانند معکوس عمل کنند. الیسا کورتیس، یک متخصص و درمانگر ازدواج و خانواده میگوید: «یکی از بزرگترین اشتباهات این است که افراد فکر کنند معاشرت میتواند باعث رابطهی قوی شود. برای بیشتر زنان این موضوع صدق میکند. ما زنان حس میکنیم با حرف زدن با دیگران ارتباط برقرار میکنیم. ولی برای بیشتر مردها ( و عدهای از زنها) اینطور نیست. مهم است که قبل از معاشرت ابتدا راههای ارتباطی را کشف کنیم، در غیر این صورت مکالمههای ما باعث ایجاد رنجش و دوری از یکدیگر میشود. نزدیک شدن به هم طی یک فعالیت مشترک و پی بردن به تلاشی که طرف مقابل انجام میدهد و تصدیق آن، یا حتی فقط مجاورت فیزیکی بهتنهایی، میتواند آن اتصال لازم بین دو نفر را که لازمهی به وجود آمدن یک معاشرت باز و تأثیرگذار است را ایجاد کند».
فهمیدن و شناخت سبک اولیهی معاشرتهای شریک شما میتواند امری کمککننده باشد. همانطور که در مطالب شناختی ازدواج اشاره میشود، یک تئوری روانشناسی این است که افراد زبانهای عشق متفاوتی دارند، شیوههایی که عشق را بهتر تجربه میکنند متفاوت است. مثلاً از طریق کلمات مثبت، از طریق تماس فیزیکی، زمان گذاشتن و کیفیت آن و غیره. شما ممکن است از آن دسته آدمها باشید که بیشتر از آنکه کلمات برایتان مهم باشد، عمل برایتان مهم است. حالا اگر شریک زندگی شما فردی باشد که شما را غرق در تعارفات کند ولی در کارهای خانه به شما کمک نکند، حتماً دچار مشکل خواهید شد. اگر شما و همسرتان دائماً بهمنظور حل مسائل، در حال مکالمه باشید و با اینحال هنوز پشت موانع ماندهاید، شاید باید به دنبال راههای ارتباطی غیرکلامی دیگری بگردید.
البته که صحبت کردن زوجین خیلی وقتها مؤثر و سازنده است. آنچنانکه میگویند زوجهای خوشبخت حداقل پنج ساعت در هفته باهم صحبت میکنند. ولی همانطور که کولین کلوسکی نویسنده میگوید، شما باید مطمئن باشید که صحبت هردوی شما یک طولموج دارد، و اگر مشاجره هم میکنید باید به شیوهای سازنده باشد.
2- انتظار اینکه همسرتان ذهن شما را بخواند
آیا به خاطر میآورید زمانی فرد خاصی قرار بوده کاری را برای شما انجام بدهد و بعد دریافتهاید که او انگار روحش هم از این ماجرا خبر نداشته؟ بله. درست است. آدمها در خواندن فکر هم فوقالعاده نیستند. (تازه مواقعی هم که چیزی را شفاف باهم مطرح میکنیم در فهماندنش به هم دچار مشکلیم!)
ملیسا داون نصیحت خوبی را پیشنهاد میکند: «من عادت داشتم فکر کنم که اگر همسرم سرسوزنی با من احساس مشترک داشت، باید میفهمید که من چه میخواهم. برای مثال وقتی او بعد از 12 ساعت کار به خانه میآمد، و من و نوزادمان را در خانه میدید درحالیکه بچه دلپیچه داشت، فکر میکردم او خودش پاسخ سؤالش را که میپرسید «میتوانم بروم دوچرخهسواری؟» را میداند. ولی اینطور نبود. اگر من صریح نمیگفتم «نه»٬ ممکن بود او برود و ما را درحالیکه من مدام کثیف کاری دلورودهی بچه را با دستمال پاک میکردم تنها بگذارد».
شما واقعأ نمیتوانید فرض را بر این بگذارید که همسرتان میداند به چه فکر میکنید یا چه میخواهید. زیرا شما همان احساسات یا دیدگاهها یا افکار را بروز نمیدهید. شما ممکن است به ظرفهای کثیف توی ظرفشویی اشارهکرده باشید یا به اینکه بچهها تکالیفشان را انجام ندادهاند، ولی او متوجه نشده باشد. پس هنگامیکه شک دارید خواستهتان را با صدای بلند بیان کنید.
3- تسلیم شدن درحالیکه واقعاً بیان نکردهاید چه میخواهید یا چه فکر میکنید
Credit: lifehacker
اگر یکطرف یا هر دو طرف رابطه از کشمکش متنفر باشند، به اسم خوشحال کردن یکدیگر شانسهای زندگی را از دست خواهند داد. بهعنوان فردی که نماد اجتناب از کشمکش و درگیری است، به شما اطمینان میدهم که این کار فقط باعث آرامش کوتاهمدت میشود، ولی بهتدریج خوشبختی شما و بعد پایههای رابطهی شما را تضعیف میکند. سایت «قدرت تغییر» مینویسد:
«بعضی مردم ازدواج ایدهآل را به یک خیابان دوطرفه تشبیه میکنند. اگر شما هیچ مشاجرهای نداشته باشید یا یکطرف خیابان همیشه ترافیک را کنترل کند، شما در یک خیابان یکطرفه بدون هیچ معاشرت و رابطهای رانندگی میکنید که مطلب قابلستایشی در آن نیست».
قسمت دوم این مطلب را از دست ندهید.
منبع: lifehacker, bustle, communication-magic