ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

حسن

شب را با نان و ماست به صبح رساندند و از فردا دنبال کار گشتند. احمد همان روز اول در خانه یک مهندس مشغول شد، اما قاسم و تاجعلی را به سبب جثه کوچکشان، جایی نمی‌پذیرفتند.
وقتی می‌شنوی دولتمردان کشور در تورهای تفریحی در بهترین شرایط با سنگین‌ترین هزینه‌ها هستند و... خیلی دردناک است بچه‌های جهادی در بدترین آب و هوا با پول خودشان در حال ترمیم فقر هستند.
پله‌ها را سریع رفتم بالا تا دست کارمان را ببینم. قاشق تمیزی برداشتم و رفتم سر دیگ اول که دیدم یک موش دارد توی شربت دست و پا می‌زند. نفهمیدم چه کنم؛ همان جور لب گزیده بالای سر دیگ ایستاده بودم.
در روز دوم من کتاب را به نصفه رساندم و از نظر خودم برگشتم. بعد از افطار به همسر جان گفتم: «من اشتباه کردم. نخونیش بهتره!» با تعجب گفت: «وا! براچی؟» گفتم: «آخه ذهنت رو درگیر می‌کنه. وللش!»
امسال فرهنگسرای گلستان یک ویژه برنامه متفاوت برای نوجوانان برگزار کرد؛ اسمش «هیئت کتاب» است و کتاب‌خوانی حرف اول را در آن می‌زند. صحبت از یک اقدام متفاوت فرهنگی است...
هر سال شب پانزدهم ماه مبارک رمضان شب ولادت امام حسن (ع)، محمد افطاری می‌داد. نگران محمد بودم که غصه افطاری ندادن امسال را می‌خورد؛ خودش ولی هیچ نمی‌گفت. افطاری مخصوص کسانی بود که بهزیستی خانه شان بود.
می‌خواستند مسئله را امنیتی کنند. به همین خاطر من را هم مجبور می‌کردند گزارشی علیه آقای منفرد بنویسم. وقتی جو را دیدم با اینکه تمایل داشتم در تهران بمانم، با خود آقا امیر صحبت کردم.
جواب داده‌: «اگه بدونی اون آدم با آبرویی که می‌خواست برای خرید جهیزیه دخترش، کلیه‌اش رو بفروشه حالا با گرفتن وام قرض الحسنه، چقدر دعا می‌کنه مثل من دلت قرص می‌شه.»
امسال فرهنگسرای گلستان یک ویژه برنامه متفاوت برای نوجوانان برگزار کرد؛ اسمش «هیئت کتاب» است و کتاب‌خوانی حرف اول را در آن می‌زند. صحبت از یک اقدام متفاوت فرهنگی است...
پیشخوان