ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

گروه-جهاد-و-مقاومت-مشرق

آخرین بار هم که رفت جبهه گچ پایش را خودش در دستشویی بریده بود و بدون خداحافظی رفته بود. می‌دانست اگر خداحافظی کند سرش غر می‌زنیم که: تو هنوز پات خوب نشده... نجمه دخترش گچ پایش را در دستشویی دیده بود.
آقای غلامی دارد حرف می‌زند که صدای رادیو قطع می‌شود. هم من و هم آقای غلامی برمی‌گردیم به طرف رادیو. صدای آژیر بالا می‌رود. صدای گوینده را می‌شنویم. آژیری که می‌شنوید علامت وضعیت...باید برویم...
خب وقتی که اصلاً صدام محاکمه کرد شهید صدر را بعد از اینکه بردند دفعه چهارمی می‌گوید آوردندش در اتاق [صدام] گفته بوده که سید محمد چرا عمامه سرت نیست؟ گفته بود که من از جلسه محاکمه آمدم، با لباس نیامدم.
به استقبال مهمان‌ها که سردار مسجدی (مشاور عالی شهید حاج قاسم) و حجت الاسلام شیرازی (نماینده سابق ولی فقیه در نیروی قدس سپاه) همراه همسران شان بودند رفتم. چند مرد دیگر هم آنها را همراهی می‌کردند...
شیخ بنا کرد به شلوغ کردن. بقیه همکارانم چون بچه‌های جنگ بودند به پشتیبانی من در آمدند. چند روز بعد دفتر نظارت لشکر مرا خواست و مسئول دفتر شروع کرد به نصیحت کردن من. می‌خواستند حق را به شیخ بدهند.
صدای زنگ همراه با اسم و تصویر بابا جیغم را به حیاط می‌رساند. اسم بابا در گوشی مامان «عشقم» است. تصویر مردی با لباس پلنگی نمایان شده. جا می‌خورم! حمیدرضا و طوبا هم مات و مبهوت نگاه می‌کنند....
من خیلی کمتر دیده بودم این جوری داماد توی سردخانه بیاید مادرزنش را ببوسد. حتی حسین تمام خرج مادرم را هم خودش داد. گفت: نگاه کن من مادرت را عین مادرم دوست دارم. می‌خواهم خودم از دل و جان خرجش کنم...
علیرضا بیرانوند را خود آقای قربانی به تیم جوانان معرفی کرد. علیرضا بیرانوند که الآن بازیکن پرسپولیس و دروازه‌بان تیم ملی بزرگسالان است. آن موقع تیم ملی جوانان هم رفت. از بازده سالگی...
گفتم: «ما نمی‌تونیم چهره یتیم رو تو تلویزیون نشون بدیم و بگیم که اینا یتیم هستن». لبخندی زد و همان جا به بچه یتیم‌های کنار سفره گفت: «منم یتیم بودم. خودتون رو دست کم نگیرید...»
از همان شب دلشوره افتاد به جانم تا امروز چند روز بعدش، پاسداری آمد جلوی در حیاط و گفت: «ایرج زخمی‌ شده.» گفتم: «دروغ ‌می‌گین. ایرج شهید شده. بچه‌م سر نداره.» پاسدار بهت زده نگاهم ‌می‌کرد.
پیشخوان