ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

خاطره

قاضی بابایی مستشار دادگاه تجدیدنظر با بیان خاطره‌ای نوشت: در گیر ودار بررسی پرونده‌های قضایی باز هم زیبای‌های معنوی و نقش‌های فرا زمینی مرا مجذوب داستان دیگری کرد که حیفم آمد بازگویش نکنم.
صورتش را در هم کشید و گفت: «ببین! من همه کار کرده‌ام. هر کاری که فکر بکنی و توی ذهنت بیاوری من کرده‌ام. همه‌ی محله‌های خلاف تهران، من را می‌شناسند.
گفتم: «من تا شش ماه دیگه شهید می‌شم». گفت: «شش ماه کافیه؟» گفتم: «چی کافیه؟» گفت: «شش ماه وقت کافیه برای شهادتت؟» گفتم: «بله».
هر جا می‌رفت، بچه‌ها دور او جمع می‌شدند و از او می‌خواستند تا از خاطراتش در خصوص شکارهایش صحبت کند.
مفقود شدن جنازه شهدا در بعضی از عملیات‌ها امری طبیعی بود. اما سابقه نداشت پیکر شهیدی در یکی از بیمارستان‌های پایتخت مفقود شود.
مسن ترین نماینده مجلس دهم گفت: زمانی که استاندار ایلام شدم امام راحل به من توصیه کردند که وارد دعواهای سیاسی و جناحی نشوم و به این توصیه امام در 35 سال گذشته توجه داشتم.
«محمود» جا خورد. مکثی کرد و گفت: می‌دانی اگر بروی و کشته شوی شهید، نیستی؟!
چشمانم بسته بود و می‌خواستم بعد از استراحت کوتاهی بلند شوم. متوجه شدم کسی کنارم نشست و ساعت و انگشتر را آرام و بی‌صدا از دستم درآورد.
در این قطعه، یک بسیجی قمی، با لهجه‌ی شیرینِ خود، خاطره نمکین را تعریف می کند.
گویا آسمان مدینه رنگ و بوی عزا گرفته. ام البنین علیها السلام در بستر غنوده و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد می آورد. خاطراتی که یادآور گذشته پرفراز و نشیب اوست.
پیشخوان