شبها مینویسد. میگوید، شبها انسان خودش هست و خدا. موهایش را خودش کوتاه میکند و از جوانی که در سلمانی کار میکرده 50 سال است دیگر آرایشگاه نرفته. رانندگی هم میکند، البته با یک ماشین قدیمی که بیشتر از آنکه سوارش شود، در مکانیکی است. عشق است دیگر... . و شاید برای خیلیها عجیب باشد که همین را بهانهای میداند برای معاشرت با مکانیکها.