ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

طبابت

چارلز جیمز ویلز، پزشک، جهانگرد و نویسنده انگلیسی بود که به عنوان یکی از افسران پزشکی اداره تلگراف بریتانیا در دوران قاجار به ایران سفر کرد. دکتر ویلز خاطرات خود از این سفر را در کتابی با عنوان «در سرزمین شیر و خورشید» شرح داده که با عنوان «ایران در یک قرن قبل» به فارسی ترجمه شده است. در اینجا بخش کوتاهی از خاطرات او را می‌خوانید.
رییس‌کل سازمان نظام پزشکی با اشاره به وضعیت تعرفه‌ها و تعداد پزشکان خارج از چرخه خدمت، اظهار کرد: بررسی‌ها بیانگر این است حدود 30هزار نفر در رشته پزشکی عمومی فارغ‌التحصیل شده‌اند اما در حوزه طبابت فعالیت نمی‌کنند.
رییس‌کل سازمان نظام پزشکی با اشاره به وضعیت تعرفه‌ها و تعداد پزشکان خارج از چرخه خدمت، اظهار کرد: بررسی‌ها بیانگر این است حدود 30هزار نفر در رشته پزشکی عمومی فارغ‌التحصیل شده‌اند اما در حوزه طبابت فعالیت نمی‌کنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
کتر شیخ، پزشک 24 ساعته مردم شهر بود. جلوی درِ خانه‌اش لامپی نصب شده‌بود که هر وقت در خانه حضور داشت، آن را روشن می‌کرد؛ این‎گونه بود که وقتی نیمه‌های شب هم مردم به او نیاز پیدا می‌کردند، می‌توانستند از حضورش در منزل مطمئن شوند و بعد در بزنند.
پیشخوان