ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

عملیات-«-بدر-»

با یکی از دوستانم به نام فرمان عباسی در حال دویدن در خاکریز بودیم که به ناگاه تیر دوشکا مستقیم روی کمر ایشان اصابت کرد و شهید شد. نمی‌توانستم پیکر شهید را همانجا بگذارم؛ نارنجکی در دست داشتم تا با آن در برابر دشمن مقاومت کنم اما در همان لحظه خمپاره‌ای به درون کانال اصابت کرد و ترکش آن به دست و کمر من آسیب زد.
در عملیات بدر حجم آتش و فشار دشمن خیلی زیاد شده بود. از قرارگاه به آقا مهدی باکری پیام می‌دهند که برگرد.
حاج رضا دستواره پس از شهادت برادرش بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می‌شود که «خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می‌ماندی و بعد بر می‌گشتی»، در جواب می‌گوید: «به آنها گفته‌ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید.»
پیشخوان