با یکی از دوستانم به نام فرمان عباسی در حال دویدن در خاکریز بودیم که به ناگاه تیر دوشکا مستقیم روی کمر ایشان اصابت کرد و شهید شد. نمیتوانستم پیکر شهید را همانجا بگذارم؛ نارنجکی در دست داشتم تا با آن در برابر دشمن مقاومت کنم اما در همان لحظه خمپارهای به درون کانال اصابت کرد و ترکش آن به دست و کمر من آسیب زد.