عکسهایی از من دارد که اگر به خواستهاش تن ندهم با آنها آبرویم را میبرد. بعد از چند دقیقه وقتی به خواستهاش رسید هر چه پول و طلا همراهم بود را از من گرفت و رفت. اما گفت: باید هر وقت میگوید پیشش بروم. من که حسابی ترسیده بودم به خانه برگشتم، اما جرأت نداشتم آن اتفاق وحشتناک را برای کسی تعریف کنم.