ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

برادر-زن

آن شب با هومن درگیر شدم و با شالی که دور گردنش پیچیدم او را خفه کردم. بعد از آن جسد را داخل خودرو گذاشته و از خانه‌شان در غرب تهران، راهی سلطان آباد شده و جنازه را در آنجا دفن کردم.
شوهرش او را به خانه ما رساند و رفت. وقتی رؤیا وارد خانه شد از پشت او را گرفتم و نقشه شیطانی‌ام را اجرا کردم، بعد هم از ترس او را خفه کردم.
پیشخوان