ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

ثروتمند

او شروع به داد و فریاد کرد و فرهاد و امیر که ترسیده بودند، لباس‌هایی را دور دهان او پیچیدند و از من خواستند تا او را آرام کنم. من هم چند مشت به سرش کوبیدم که باعث مرگش شد.
به او گفتم همسرت را به خانه بفرست تا پول و طلا بیاورد! و با این بهانه همسر او را با خودروی خودش به خانه رساندم و خودم به شهرک شهید رجایی بازگشتم! دقایقی بعد هم او را به قتل رساندیم و جسدش را سپیده دم در کنار جاده روستایی انداختیم.
با مقتول تماس گرفتیم و قرار تحویل کیف را در میدان شهدا گذاشتیم. مقتول آمده بود؛ اما ما به او نزدیک نشدیم و وقتی پیرمرد قصد داشت به منزل بازگردد، او را به‌عنوان مسافر سوار و اموالش را سرقت کردیم و بعد هم او را به قتل رساندیم.
پیشخوان