اما او را در خیابان شریعتی از ماشین پیاده کردم و دیگر از او هیچ خبری نداشتم تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم مادر همسر سابقم کشته شده است. چون گمان میکردم پلیس به من مظنون میشود، از ترسم سه ماه فراری بودم. من از ترسم شبها در پارک میخوابیدم، اما بالاخره تصمیم گرفتم به پلیس ماجرا را بگویم.