ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

داماد

روز حادثه به تصور اینکه او را از زندان به دادگاه منتقل می‌کنند با همدستی دو نفر از دوستانم نقشه را اجرا کردیم، اما وقتی وارد خودروی حمل زندانیان شدم پدرزنم را ندیدم، می‌خواستم فرار کنم که با مأمور بدرقه درگیر شدم و او را زدم.
او را با خودرو به حوالی جاده چالوس بردم و با اسلحه‌ای که از قبل تهیه کرده بودم چند گلوله به او شلیک کردم. اسلحه را به داخل رودخانه انداختم و جسد را همانجا رها کردم.
مادر عروس پاکستانی با هدیه عجیبی که به داماد در جشن عروسی داد به سوژه رسانه‌ها تبدیل شد.
شبی هم که باهم به باغ رفتیم حال خوبی نداشت و حتی در میان راه از من جدا شد و دوباره به خانه برگشت. شب حادثه فکر می‌کردم قهر کرده و به خانه آمده است.
بعد هم منکر بدهی‌اش شد و شروع به فحاشی کرد، با چاقو به من حمله کرد و من از شدت عصبانیت با او درگیر شدم، پس از گرفتن چاقو چند ضربه به او زدم و فرار کردم.
او زمانی که متوجه ماجرا شد، چند سیلی به صورت من زد. از این رفتار پدرزنم بشدت ناراحت و عصبانی شدم، واقعاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم. در یک لحظه چاقویی برداشته و به آن‌ها حمله کردم.
چاقوی اول را به بازویش زدم که درگیری شروع شد پریدم و با لگد به شکم اش زدم که دور خودش چرخید و در این هنگام چند ضربه دیگر هم با چاقو به نقاط مختلف بدنش زدم. وقتی روی زمین افتاد، تیغه چاقو را به قفسه سینه اش فرو بردم.
من قاتل نیستم و اتهام قتل را به‌خاطر مرجان پذیرفتم. وگرنه قتل را آرش مرتکب شده است. او به خاطر تعصبی که روی خواهرش داشت سیامک را به قتل رساند.
پیشخوان