به دروغ میگفتیم این پولها برای یک نیازمند است و چون شما انسان باخدایی هستید اگر کسی را سراغ دارید که نیازمند است این پولها را به او بدهید. پیرزنها هم حرفمان را باور میکردند. پولها را داخل کیسه نایلونی میریختیم و بعد به بهانه اینکه مریض داریم و باید آب طلای یک فرد مؤمن و با خدا را به بیمار بدهیم تا شفا پیدا کند طلا را میگرفتیم