ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

رضایت

مهرنوش در رابطه با تهدید‌های سهیل گفت: اوایل باور نمی‌کردم، با خودم می‌گفتم او در زندان است، چطور ممکن است بلایی سر من بیاورد. اما یک روز که برای خرید از خانه خارج شدم خودرویی مرا تعقیب کرد و راننده می‌خواست به عمد با من تصادف کند و مرا به کشتن بدهد.
مهرنوش در رابطه با تهدید‌های سهیل گفت: اوایل باور نمی‌کردم، با خودم می‌گفتم او در زندان است، چطور ممکن است بلایی سر من بیاورد. اما یک روز که برای خرید از خانه خارج شدم خودرویی مرا تعقیب کرد و راننده می‌خواست به عمد با من تصادف کند و مرا به کشتن بدهد.
مهرنوش در رابطه با تهدید‌های سهیل گفت: اوایل باور نمی‌کردم، با خودم می‌گفتم او در زندان است، چطور ممکن است بلایی سر من بیاورد. اما یک روز که برای خرید از خانه خارج شدم خودرویی مرا تعقیب کرد و راننده می‌خواست به عمد با من تصادف کند و مرا به کشتن بدهد.
بچه‌ها باید بتوانند تشخیص دهند که رضایت چیست، چه زمانی باید از آن استفاده کنند و چگونه در عمل به کارش ببندند.
در تحقیقات میدانی یکی از زندانیان گفت: «طی دعوایی که در سالن ما پیش آمد مسعود، سر ناصر را به آکواریوم خالی‌ای که کنار راهرو قرار داشت کوبید و این کار باعث پاره شدن رگ‌های گردن ناصر شد.»
چون نیمه‌شب بود، از ترسم جنازه را در حاشیه شهر از ماشین بیرون انداختم. سپس از باک ماشین بنزین بیرون آوردم و آن را آتش زدم. در ادامه جنازه سوخته را داخل یک گودال دفن کردم و برای اینکه پلیس را گمراه کنم کیف پول و انگشتر او را برداشتم و یک روز بعد آن‌ها را بیرون انداختم.
با لغو مقررات قرنطینه، این آمار در جهت معکوس حرکت کرده و نشان داد که إحساس خوشبختی مردم بار دیگر به میزان پیش از همه‌گیری کرونا باز گشته و در پایان ماه مه به 47 درصد افزایش یافته بوده است.
همان موقع هم گفتم که ضارب من نبودم و شهرام ضارب بود، اما، چون همسر مقتول از دست من عصبانی بود می‌خواست مرا قصاص کند. البته قبول دارم که من لگد زدم به همین دلیل هم همسر مقتول از من ناراحت بود.
شب حادثه او را به خانه دعوت کردم و بعد هم دعوایمان شد. در این درگیری او را خفه کردم و جسدش را لای پتو پیچیده و به اطراف پاکدشت بردم. چند روزی خودرواش در اختیار من بود که مادرم شک کرد.
آن‌ها به محل کار آن پدر و پسر رفتند و چندساعتی آنجا بودند. به جز عباس و وحید، هیچ‌کس درست نمی‌داند که در آن چندساعت در دفتر کار چه اتفاقی افتاد. اما آن پدر و پسر از سوی وحید و عباس به قتل رسیدند.
پیشخوان