ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

رمان-و-داستان

«سهراب» نماد رشد و بالندگی انقلاب است و می‌خواهد انقلاب را به نتیجه برساند. زنده ماندن او به معنای زنده ماندن مسیر و انقلاب است. به همین خاطر نخواستم مانند سهرابِ شاهنامه کشته شود.
هادی خورشاهیان می‌گوید: کتاب «روز بخیر آقای نویسنده» بر لبه تیغ ایستاده و زحمتکش زنجانی به‌عنوان نویسنده موفق خوب کار نکرده اما به‌عنوان نویسنده باهوش خوب عمل کرده است.
اگر کسی با تشویق‌های امثال امیرخانی به خیابان رفت و در بلبشوی جنگ پلیس با اراذل و اوباش کشته شد؛ آیا چیزی هم بر ذمه رضا امیرخانی خواهد بود؟ پاسخ مشخص است...
خانی در روایت خود می‌کوشد تا مخاطب را متقاعد کند که حضرت نبی بدون شک همان رسول موعود در بشارت تنخ(تورات) است و حاخام‌های یهود آگاهانه و به جهت حفظ منافع قومی، دینی، سیاسی و حکمرانیست...
هیجان و فانتزی هم جزو لاینفک داستان‌هایی است که دختران امروز خیلی آن را می‌پسندند. البته به نظرم این کتاب به درد دختران هم می‌خورد و البته چه بهتر که کتاب‌هایی مختص دختران هم در این موضوع نوشته شود.
رمان «چپ‌دست‌ها» به عنوان اولین رمان عزیزی، از ظرافت‌هایی بهره برده که مخاطب را ناخودآگاه درگیر نگاه‌های تازه می‌کند و برای تکمیل تاثیر، احتیاج به شخصیت‌پردازی عینی و استفاده از ظرفیت‌ها دارد.
در حسرت نویسنده شدن هستم. الگوی من در نویسندگی فردوسی و عطار است و خب طبعاً رسیدن به آنها، علاوه بر خواندن و نوشتن، یک جان پرشوق و فربهی می خواهد که معتقدم بخشی از آن را هم خدا می دهد.
در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو شوهر بدی؟»
حرف آخرش را زد :«تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی. برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات امن نیست!
با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کند
پیشخوان