ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

سردار-گلعلی-بابایی

گفت: حالا که دارم می‌روم بگذارید فریزر را تمیز کنم و بروم. یک ظرف آب جوش و پنکه هم کنار دستش گذاشته بود. سریع برفک‌های فریزر را تمیز و خشک کرد. بعد هم آمد آشپزخانه را تمیز و رو به راه کرد.
گویا وقتی آنجا را پاکسازی می‌کردند. دو خواهر جوان یکی هفده ساله (شهناز) و دیگری پانزده ساله (مهناز) که به اجبار پدر و مادرشان در آن محله خودفروشی می‌کردند از فرصت استفاده کرده خودشان را نجات می‌دهند.
ذرات بیسکویت و خاک و خون خشک شده کف دستم را هم لیس زدم. هم چنان پشت آن تکه خاکریز پناه گرفته بودیم. بچه‌ها دو نفره سه نفر از کانال بیرون می‌پریدند و زیر بارش تیرهای دشمن خودشان را به ما می‌رساندند.
خانم لشکری در کتاب خاطراتش می‌گوید؛ حسین هر شب سیگار می‌کشید چون کابوس کشیدید و نمی‌توانست بخوابد. شبی خیلی سیگار کشیده بود و می‌گفت کابوس دیدم که عراقی ها به اتاق خواب ما آمده بودند!
پیشخوان