ویلفرید اسپاروی، معلم انگلیسی - که برای تعلیم کودکان یک شاهزاده نامدار قجری - به اصفهان سفر کرده است، قصه ولینعمتش، ظلالسلطان را با صورت کوچک و شاداب همچون هلوی رسیده پرشهد دخترکی آغاز میکند که بعد از گرفتن صدقه به دنبال کالسکه معلم انگلیسی میدوید و نام صدقهدهنده را میپرسید تا مادرش هنگام نماز ظهر او را به خاطر صدقهاش دعا کند.