خواندنی ها برچسب :

شهید-محمد-منتظری

حمید بدون آنکه خم به ابرو بیاورد، جلو رفت. عزالدین دستش را بالا برد و سیلی به صورت حمید زد. حمید گیج خورد و روی زمین افتاد. عزالدین و سربازها بیرون رفتند. بچه ها دور حمید را گرفتند و بلندش کردند.
از کادر پرستاری درخواست نمودند که جابه جایی بیمار خطرناک است و اگر امکان دارد شبانه مرخص نگردد. این در حالی ست که در آن زمان مرکز CCU پنج تخت خالی داشت اما پرستار گفت ما تخت را نیاز داریم!