ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

شهید-گمنام

گفت مادر! فردای قیامت شما می توانی به حضرت زهرا جواب بدهی؟ می توانی به حضرت زینب جواب بدهی و بگویی من مرتضی را از شما بیشتر خواستم و نگذاشتم مرتضی بیاید دفاع از حرم حضرت زینب؟
من که نفهمیدم معصومه خانم فوت کرده‌اند. تا بیست روز در بیمارستان بودم. در حالت کما بودم. همان دختر کوچکم زهرا بغلم بستری بود و نمی شناختمش که این دخترم است! بعد دیگر یک شب دیدم یکسری از آقایان آمدند.
بیشتر از نظر روانی می گویم که فرزندان شهید ساپورت شوند. تازه بحث خانواده مدافعان حرم جداست، اینها بحث مهاجرتشان یک طرف است، خود مهاجرت می دانید برای آدم چقدر بار دارد؟
همان سالی که ما اینجا بودیم، مردم همه قاچاقی می رفتند. یک دفعه نمی دانم چطور شد راه باز شد، همه قاچاقی رفتند، همان سال رفت. هر دوتایی رفتیم.
همان سالی که ما اینجا بودیم، مردم همه قاچاقی می رفتند. یک دفعه نمی دانم چطور شد راه باز شد، همه قاچاقی رفتند، همان سال رفت. هر دوتایی رفتیم.
گفت مامان من پنج دفعه شده که رفتم سوریه و به تو نگفته‌ام. پنج دفعه رفتم سوریه خدمت کردم، این دفعه تو به من اجازه بدهی، اگر من شهید نشدم! اگر من شهید شدم تو فقط دعا کن من شهید گمنام بشوم.
من نمی دانم نوبتم کی می‌رسد. در همین ایران بچه من، پسر من مازیار کریمی اولین شهید بود. کل خانواده‌هایی که پسرشان بعد از مازیار شهید شدند، شناسنامه دارند، اما ما هیچی...
مرور خاطرات زیور شکراللهی مادر شهیدان علی‌اکبر و حسن حسنان از شهدای دوران دفاع‌مقدس برایم جالب بود. روایت مادرانه‌اش بعد از این همه سال شنیدنی است. مادرانه‌هایی که هیچ‌گاه گرد فراموشی نخواهد گرفت.
در وصف جسارت شهید عبدالمحمد سالمی همین بس که در اوج جنگ وقتی برای شناسایی در دل خاک عراق می‌رفت، آنقدر شهامت داشت که به زیارت مرقد امام حسین(ع) هم برود.
مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس خراسان شمالی گفت: یک ساختمان موزه دفاع مقدس استان که مربوط به موزه اسناد و کتابخانه است، در سال جاری افتتاح خواهد شد.
پیشخوان