خواندنی ها برچسب :

قاتل

من از اختلافات آن‌ها اطلاعی نداشتم، ولی زمانی که برای فروش گوشی قصد رفتن به جمعه بازار را داشتم درگیری بین ما رخ داد و من هم قمه را از کمرم بیرون کشیدم و ضربه‌ای به قفسه سینه محمد زدم! که بعد فهمیدم فوت کرده است و ...
10 سال قبل من شاهد انتقال جسد یک زن بودم، اما از ترس سکوت کرده و تا امروز حرفی نزدم، ولی عذاب وجدان باعث شد که بعد از سال‌ها راز این قتل را برملا کنم.
در آن درگیری بهمن به هواخواهی از من از ماشین پیاده شد؛ اما یکی از پسران جوان با چاقو ضربه‌ای به گردنش زد و گریخت. این در حالی بود که به مأموران خبر دادند بهمن در بیمارستان جانش را از دست داده است.
یک روز وقتی با هم جرو‌بحث کردیم برای اینکه او را تهدید و وادارش کنم به حرفم گوش کند، به او گفتم من قبلا زن صیغه‌ای داشتم که او را به قتل رساندم. من اصلا فکر نمی‌کردم همسرم آن‌قدر بترسد که موضوع را به مادرش بگوید.
مادرمان را از روی پله‌ها به پایین پرت کردیم و سپس با کشیدن پلاستیک به سر نیمه جان او، راه تنفس اش را بستیم و بعد هم جسد او را در کوه‌های خلج به آتش کشیدیم!
آن‌ها متوجه شدند این دختر معلول و بیمار روانی بود. او زمان حادثه در‌حالی‌که کنترلی بر رفتارش نداشت، با چاقو به پدرش حمله‌ور شد و ضرباتی را به او وارد کرد.
مادرم گفت سند در خانه نیست و در بانک است و آن را نمی‌دهد. بعد ما یک چمدان از لباس‌های همسرم را که در خانه مادرم بود، جمع کردیم و از آنجا بیرون رفتیم. من از ترس اینکه خواهرم به من تهمت قتل بزند نگفتم به خانه مادرم رفته بودم
مادرم گفت سند در خانه نیست و در بانک است و آن را نمی‌دهد. بعد ما یک چمدان از لباس‌های همسرم را که در خانه مادرم بود، جمع کردیم و از آنجا بیرون رفتیم. من از ترس اینکه خواهرم به من تهمت قتل بزند نگفتم به خانه مادرم رفته بودم
وقتی شیدا و برادرش رسیدند، من هنوز در خانه بودم. شیدا بدون اینکه برادرش بفهمد من را از خانه بیرون فرستاد و گوشی خواهرش را هم به من داد تا صحنه‌سازی کند و همه چیز را سرقت نشان دهد.
در ادامه با یک کارد میوه خوری که به همراه داشت، پس از وارد آوردن چندین ضربه به سر و صورت مقتول با قساوت تمام، سر او را جدا کرد و داخل یک کیسه پلاستیکی در سطل زباله انداخت!
پیشخوان