ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قاسم

با عجله دویدم توی خانه. با مامان چادر مشکی‌هایمان را پیدا کردیم و از خانه آمدیم بیرون. ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم. شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان.
اداره هیئت در آن سال‌ها آسان نبود. برای برگزاری مراسم عزاداری باید از کلانتری مجوز گرفته می‌شد. مأموران شاه بر حرکت دسته‌ها و نوع اشعار مداحی نظارت داشتند.
«احسان ذاکری» دقیقاً همانی بود که از شهدا شنیده‌ایم؛ احسان دقیقاً مصداق آن جمله حاج قاسم بود که فرموده بود «شرط شهید شدن، شهید بودن است»؛ آری! احسان واقعاً شهدایی زیست.
ناخلف، داستان عجیبی داشت و آنقدر تصویر داشت که گاهی با عبدالله همذات پنداری می کردم، گاهی با عبدالله استرس گرفتم و گاهی با او دلم برای آقاجون و ننه و قاسم تنگ شد.
زینب سلیمانی در توئیتی با تصویر چهار فرمانده شهید ارشد نیروهای مسلح در حمله تروریستی اخیر رژیم صهیونیستی نسبت به دوری از یاران پدر شهیدش ابزار دلتنگی کرد.
شب را با نان و ماست به صبح رساندند و از فردا دنبال کار گشتند. احمد همان روز اول در خانه یک مهندس مشغول شد، اما قاسم و تاجعلی را به سبب جثه کوچکشان، جایی نمی‌پذیرفتند.
احمد یوسف‌زاده، نویسنده و پژوهشگر جنگ گفت: به نظرم اگر یادداشت یا روزنوشتی از فرماندهان و سربازان دفاع مقدس به جای مانده، یک وظیفه ملی است که زیر نظر خانواده‌شان منتشر شود.
ما هنوز جریان جاسوسی پیرمرد را به علی نگفته بودیم. رو به سعید چرخید و گفت: «برای هر خبر پولم پیشنهاد می‌ده؟» من و سعید بلافاصله منظور حامد را از کنایه‌ای که زده بود، گرفتیم.
یکی از بچه‌های غواص به نام قاسمی که اهل درچه استان اصفهان بود، شباهت زیادی به صدام حسین رئیس جمهور عراق داشت به همین دلیل «صدام» صدایش می‌کردیم.
معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج مستضعفین گفت: عده‌ای برای معرفی شهید سلیمانی در گذشته متوقف شده‌اند و عده‌ای نیز شهید حاج قاسم را فقط در جبهه مقاومت می‌دانند که هر دو خطاست.
پیشخوان