ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

لشکر-فاطمیون

همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
یک بار خواب دیدم گفت که من دارم غرق می شوم، اینقدر گریه می کنید که من دارم غرق می شوم. یعنی پاهایش انگار نصفی در آب بود، گفت ببین روزگار من اینطوری شده، شما نمی گذارید من اینجا زندگی کنم.
پیشخوان