ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

مدافعان-حرم

وقتی مطلبی در فضای مجازی می‌گذاشتیم، خیلی‌ها پیام می‌دادند. هنوز هم آن موج آرام نشده است. خیلی‌ها با پدر عباس تماس می‌گیرند و از تأثیرات شهادت عباس بر خودشان می‌گویند.
یک روز هوا خیلی گرم بود. سیدابراهیم وسط مسجد خوابیده بود. زیر پیراهن سید بالا رفته بود و نافش معلوم بود. من هم نامردی نکردم و چند تا سلفی با او گرفتم. بعد هم از نافش عکس و فیلم گرفتم...
در اوج مشکلات اقتصادی کشور ایشان از وضعیت اقتصادی کشور و راه‌های برون رفت از بن بست اقتصادی تحلیل کوتاهی ارائه دادند که من احساس کردم صد تا اندیشمند اقتصادی با ایشان ساعت‌ها جلسه داشته‌اند.
انتشارات خط مقدم از ابتدای فعالیت، تأکید خاصی بر جبهه مقاومت و مدافعان حرم داشت و در این مسیر، کتاب‌هایی را هم با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرد. این کتاب، یکی از تازه‌ترین این کتاب‌ها است.
در ادامه جلسه حسین پورجعفری دفتردار حاجی شروع کرد به صحبت و از آقای قاآنی خیلی تعریف کرد. این را هم توی پرانتز بگویم که پورجعفری، اساساً آدم کم‌حرفی بود و در جلسات معمولاً حرف نمی‌زد؛ اما...
ما یک پله عقب‌تر مستقر بودیم. شرایط طوری شده بود که در حقیقت علی داشت خط را فرماندهی می‌کرد. کمی بعد، حاج عبدالله صالحی رفت سمت آنها. من علی آقا را زیر کانال همراه بچه‌ها دیدم.
نوحه‌ای که مادرم می‌گوید بابا با آن بسیار گریه می‌کرده. طاقتم طاق می‌شود و خود را کنار ضریح می‌اندازم و برای هر دو می‌گریم؛ برای حضرت بابا و برای حضرت مادر!
چند پرستار جوان و دکتری که مسن بود را به صورت تار می‌دیدم که دورم را گرفته بودند و خدا را شکر می‌کردند. روی صورتم ماسک اکسیژن بود. سرم را کمی بلند کردم تا بتوانم پاهایم را ببینم اما...
رفتم بالا و الکل را برداشتم. دستم را با آن شستم. باز هم احساس کردم دستم کثیف است. با خودم می‌گفتم: «چه کار کنم؟!» آمدم پایین و رفتم بیرون محوطه یک گلدان پر از شن بود. شن را مالیدم به دستم...
هر کجا پیکر شهیدی جا می‌ماند سروکله این بومی ها که با گرفتن پول شهدا را به دست رفقایشان می‌رساندند پیدا می‌شد. کاری به جنگ و درگیری یا حق و باطل نداشتند.
پیشخوان