دومین باری بود که برای خواستگاری به خانهشان میرفتیم و او را میدیدم؛ یک دل نه و صد دل عاشقش شدم و احساس کردم او همان دختر آرزوهایم است؛ به اصرار خانوادهها به مشاورهٔ قبل از ازدواج رفتیم اما نظر مشاور برای ازدواج ما منفی بود و در همان لحظه انگار سقف آرزوهایم روی سرم خراب شد نمیدانستیم چه باید بکنیم؛ پا روی علاقه و ا ...