ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

مهدی-خوش‌آمدی

من پارسال هم نامه از بنیاد شهید بردم؛ گفتم ما خانواده شهید هستیم. اینجا هم در این آمایش که می رویم شرکت می کنیم، اینجا بردیم، گفت از ما قبول نمی کند، بالا قبول نمی کند، شما باید نامه بهزیستی بیاورید.
من پارسال هم نامه از بنیاد شهید بردم؛ گفتم ما خانواده شهید هستیم. اینجا هم در این آمایش که می رویم شرکت می کنیم، اینجا بردیم، گفت از ما قبول نمی کند، بالا قبول نمی کند، شما باید نامه بهزیستی بیاورید.
بعد از آن دیگر بیتاب بودم، شب و روز نداشتم، می گفتم مهدی من را بی‌خبر نمی گذاشت، هر روز اگر زنگ نمی زد، هفته ای دو بار زنگ می زد. می دانست ما خیلی نگرانش هستیم.
بعد از آن دیگر بیتاب بودم، شب و روز نداشتم، می گفتم مهدی من را بی‌خبر نمی گذاشت، هر روز اگر زنگ نمی زد، هفته ای دو بار زنگ می زد. می دانست ما خیلی نگرانش هستیم.
مادر دوستش که آمده بود گفت من دیروز به خاطر این آمدم گفتم حتما شما که خانواده اش هستید، حتما خبر دارید. تو گفتی مهدی دیروز زنگ زده، من رفتم سریع زنگ زدم و اطلاع دادم که خبر اشتباه است.
مادر دوستش که آمده بود گفت من دیروز به خاطر این آمدم گفتم حتما شما که خانواده اش هستید، حتما خبر دارید. تو گفتی مهدی دیروز زنگ زده، من رفتم سریع زنگ زدم و اطلاع دادم که خبر اشتباه است.
دو برادر در خانواده شهید مهدی خوش‌آمدی درگیر یک بیماری سخت هستند که مانند یک غول بی شاخ و دم، روزگار را بر پدر و مادرشان تلخ کرده‌اند. درباره این دو برادر و وضعیت‌شان در ادامه بیشتر خواهید خواند.
پیشخوان