
کلاس اول راهنمایی بودم. آخرین روزهای اسفند بود که به طور اتفاقی در مدرسه کتابی جیبی در دست یکی از دوستانم دیدم؛ «کفش های غمگین عشق» و البته نام نویسنده هم برایم خیلی عجیب بود: «ر. اعتمادی». دوستم این کتاب را از دخترخاله اش قرض کرده بود و با موافقت دخترخاله اش که کمی از ما بزرگتر بود، قرار شد در تعطیلات نوروز آن را به من قرض بدهد.