ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسر

دروغ گفتن در همه حال کار زشت و عمل حرامی است و در اسلام مواردی از این حکم مستثنی شده است و یکی همین موردی است که زن درخواست هایی دارد که از توان مرد خارج است و مرد می تواند وعده تهیه آن ها را بدهد هر چند که بعداً به آن عمل نکند.
در کار خرید و فروش بورس هستم و وضع مالی خوبی دارم. اما مدتی است که همسرم سر ناسازگاری گذاشته و درنهایت هم با نقشه‌ای که قرار بود منجر به قتل من شود، تمام وسایل با ارزش خانه و طلا و جواهرات را سرقت کرد.
مرد جوان مدعی شد که شب خواب بوده و با صدای مار از خواب بیدار شده است. زمانی که به پذیرایی رفته مار‌ها را روی سر و گردن همسرش دیده که با خنجر مار‌ها را کشته، اما زمانی که به خود آمده است، متوجه شده همسرش را کشته است.
میله بزرگ آهنی را برداشتم و به سرش کوبیدم وقتی جان داد جسدش را درون حمام کشاندم و با ریختن تینر جسد او را آتش زدم بعد هم برای آن که کسی متوجه نشود به قسمت‌های دیگر خانه هم تینر ریختم و آتش زدم.
نفهمیدم چگونه به بیمارستان رسیدم، اما آن جا مشخص شد همسرم با زنی که سرنشین خودرواش بوده در مسیر سفر به اصفهان تصادف کرده و قطع نخاع شده است.
علی اصغر با پرخاشگری از ماشین پیاده شد و به رویم چاقو کشید. من چاقو را از دستش گرفتم که او به داخل ماشین برگشت و قفل فرمان آورد. می‌خواستم قفل فرمان را از دستش بگیرم که ناخواسته چاقو به گردنش خورد.
من ابتدا شوکه و با دامادمان درگیر شدم. او با ضربات کارد مرا هم به‌شدت زخمی کرد. من هم به آشپزخانه رفتم و یک چاقو برداشتم. به محض اینکه به حیاط خانه رسیدم، مقتول پاهایم را گرفت و مرا به زمین کوبید.
بعد از قتل به دنبال راهی برای بیرون‌بردن جنازه گشتم. در نهایت جسد را تکه‌تکه کردم و در چند کیسه گذاشتم. سپس آن را از خانه بیرون بردم و در صندوق عقب خودروام جا دادم و به بیابان‌های شهریار رفتم و جسد را در آنجا دفن کردم.
وقتی مینا را کشتم، تصمیم گرفتم که خودم را به پلیس معرفی کنم، اما دخترم با من بود. او را باید نزد کسی می‌گذاشتم، یاد خانواده‌ام و دختر بزرگترم افتادم تصمیم گرفتم به دزفول بروم و بچه را به خانواده‌ام تحویل دهم.
پیشخوان