ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسرکشی

زن از ترس دستانش را به نرده‌ها گرفته بود، اما شوهرش با مشت به دستان او می‌کوبید و بعد هم پاهایش را گرفت و او را به داخل حیاط پرت کرد.
یک‌دفعه در ماشین فحاشی کرد. گفتم هرچه بگویی بچه‌ها را به تو نمی‌دهم. او عصبانی شد و چاقو کشید. دختر یک‌سال‌و‌نیمه‌ام ترسیده بود و گریه می‌کرد. همسرم به من و خانواده‌ام فحاشی کرد و من هم از شدت ناراحتی چاقو را از او گرفتم و چندین ضربه زدم.
من مقداری قرص برنج را داخل کپسول ریخته و روی اوپن آشپزخانه گذاشته بودم، وقتی پرسید قرص‌ها کجاست، آن قرص را نشان دادم و او هم یک کپسول را که داخلش پر از قرص برنج بود، برداشت و بلعید.
شب حادثه روناک به شوهرش مقداری قرص خواب‌آور خوراند و وقتی او بیهوش شد جسم مرد بی‌حال را با روناک سوار ماشین کردیم و به بیابان بردیم و در آنجا با وارد‌کردن ضربات چاقو او را به قتل رساندیم. متهم گفت: جسد را در گودالی که از قبل کنده بودیم، انداختیم و بعد هر دو فرار کردیم.
متهم که مردی 41 ساله است در ابتدا منکر قتل بود، ولی در نهایت به طرح نقشه قتل با مشارکت همسر مقتول و سپس تهیه سلاح و ارتکاب این قتل اعتراف کرد.
فرزاد (مرد 44 ساله) هم به حرف هایم گوش می‌داد و این گونه یک رابطه عاطفی در فضای مجازی بین ما شکل گرفت تا این که از او خواستم برای رهایی از این شرایط زهرچشمی از همسرم بگیرد.
هر دو خواهر مدعی شدند مادرشان یک روز آن‌ها را به خانه یکی از اقوام برده و چند ساعت بعد هم به دنبالشان رفت و آن‌ها را به خانه برگرداند، اما وقتی به خانه رسیدند پدرشان نبود بعد هم مادرشان تأکید کرده اگر کسی از شما پرسید پدرتان را آخرین بار کی دیدید بگویید صبح که از خانه بیرون رفت دیگر برنگشت.
چند قرص خواب آور تهیه کردم و داخل نوشیدنی به امیر دادم. پس از خوردن آن به سمت گاوداری رفت و کم‌کم دارو‌ها روی او اثر گذاشت نیمه هوش روی زمین گاوداری افتاد. با طناب او را خفه کردم و جسد را میان علوفه‌ها مخفی کردم.
در زندانِ زنانِ هرات، 20‌زن به جرمِ قتلِ شوهران خود زندانی هستند. با‌اینکه زندان بسیار شلوغ و پرجمعیت است، گفته‌اند در زندان در مقایسه با زمانی که در زندگی زناشویی بودند، احساسِ رهایی بیشتری می‌کنند. در میانِ زندانیان دختری 20‌ساله به نام پریسا هست. او 5 بار‌ها از سویِ شوهرش موردِ ضرب‌و‌شتم قرار گرفته و چاقو خورده بود.
من و همسرم ساکن پاکدشت بودیم. روز دوم فروردین ماه با هم جروبحث کردیم. همسرم مهریه و حق طلاق می‌خواست و من مخالف بودم. حین مشاجره از کوره در رفتم. دستانم را دور گردنش انداختم و آن‌قدر فشار دادم تا او خفه شد.
پیشخوان