ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسرکشی

من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
من که به‌شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، کارد میوه‌خوری را برداشتم و با آن ضربه‌ای به گردن مجید زدم. شوهرم غرق در خون شد و روی زمین افتاد. زمانی به خودم آمدم و فهمیدم چه کرده‌ام که دیگر کار از کار گذشته و همسرم فوت شده بود.
زن از ترس دستانش را به نرده‌ها گرفته بود، اما شوهرش با مشت به دستان او می‌کوبید و بعد هم پاهایش را گرفت و او را به داخل حیاط پرت کرد.
پیشخوان