با لبخندی روی لب در کافه را باز کرد. بیشتر از دو هفته طول کشیده بود که این قرار هماهنگ شود. آخر هم با مرخصی از محل کار برای مصاحبه آمده بود و من قول داده بودم زیاد وقتش را نمی گیرم. ولی مگر می شد! فرزانه طاهری با آن چشم های تیزبین درشت و دست های توانمند گرم، جلوی رویت نشسته باشد و تو بتوانی از حجم سوالات کم کنی.