پایگاه-بسیج

فاطمه دانشور جلیل گفت: من ابتدا کار را به خانواده شهید می‌دهم و تا آنها نخوانند و ابراز رضایت نکنند، کار را به ناشر تحویل نمی‌دهم. در تک‌تک کارهایم خودم امضای خانواده شهید را گرفته‌ام.

خیلی از هیأتی‌های آن سالها، او را با گریه‌ها و ضجه‌هایش می‌شناختند. ناله‌های او برای اهل بیت(ع) در مجالس عزا فراموش نمی‌شود. از آن گریه کن‌های قهار هیئتی بود که هق هق او موج به گریه‌ها می‌انداخت.

سال 1392 همه بچه‌های گردان مصطفی در یک عملیات شهید شدند به جز تعداد اندکی که مصطفی جزو آن‌ها بود. اما تاسوعای 1394 همه گردان زنده بودند و فقط مصطفی بود که شهید شد.

در دو ماه نامزدی مان بیشتر وقت‌ها که به خانه مان می‌آمد برایم گل می‌خرید و خوشحالم می‌کرد. شبی که صیغه موقت خوانده شد با یک دسته گل وارد اتاق شد. کمی که گذشت...

در دو ماه نامزدی مان بیشتر وقت‌ها که به خانه مان می‌آمد برایم گل می‌خرید و خوشحالم می‌کرد. شبی که صیغه موقت خوانده شد با یک دسته گل وارد اتاق شد. کمی که گذشت...

اسدالله به وسیله دو عدد گاز اشک‌آور جلوی هجوم جمعیت به وزارت کار را می گیرد و به تنهایی از وزارتخانه محافظت می کند و جمعیت پراکنده می شوند.

اسدالله به وسیله دو عدد گاز اشک‌آور جلوی هجوم جمعیت به وزارت کار را می گیرد و به تنهایی از وزارتخانه محافظت می کند و جمعیت پراکنده می شوند.

اسدالله به وسیله دو عدد گاز اشک‌آور جلوی هجوم جمعیت به وزارت کار را می گیرد و به تنهایی از وزارتخانه محافظت می کند و جمعیت پراکنده می شوند.

بعضی از کارهای اسدالله برایم خیلی عجیب به نظر می رسید، مثل مطالعه اش در زمان فراغت! کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) و را هر وقت فرصت می شد باز کرد و مطالعه می کرد!

بعضی از کارهای اسدالله برایم خیلی عجیب به نظر می رسید، مثل مطالعه اش در زمان فراغت! کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) و را هر وقت فرصت می شد باز کرد و مطالعه می کرد!