ماهان شبکه ایرانیان

رئیس جمعیت هلال‌احمر شهرضا از توانمندی‌های شهید میرمحمدی می‌گوید؛

داماد جوان در بهشت سپیدپوش شد! + عکس

هنوز دوماه از پوشیدن لباس دامادی نگذشته بود که بدنش را کفن پیچ کردند و تلی خاک روی آن پاشیدند تا قاصدک رویاهایش زیر خاک پنهان شود و از او فقط خاطره‌هایش باقی بماند.

به گزارش مشرق، هنوز یکی دو ماه از پوشیدن لباس دامادی نگذشته بود که بدنش را کفن پیچ کردند و تلی خاک روی آن پاشیدند تا قاصدک رویاهایش زیر خاک پنهان شود و از او فقط خاطره‌هایش باقی بماند.

حالا نو عروس «سیدعلی‌اکبر میرمحمدی» که در حملات صهیونیستی و حین خدمت به شهروندانش به شهادت رسید، چند روزی است که رخت سیاه به تن کرده و چشم‌های پر از اندوهش به قاب عکس مشترک‌شان خیره مانده است و به آینده‌ای فکر می‌کند که قرار بود شانه به شانه همسرش و زیر یک سقف با هم دیگر بسازند!

داماد جوان در بهشت سپیدپوش شد! + عکس

دست تقدیر اما سرنوشت عروس و داماد جوان را تغییر داد، تا در و دیوار خانه‌ای که همین چندروز پیش با هزار و یک آرزو آن را برای خود دست و پا کرده بودند، سیاه شود و داماد جوان در بهشت سپیدپوش گردد.

آن شب همه اشک ریختند….

شهید میرمحمدی، یکی از 5 امدادگر هلال احمری بود که در اولین روز تیرماه خبر شهادتش در شهر دهن به دهن پیچید؛ برای خیلی‌ها این خبر سخت و باورنکردنی بود. این را سید مرتضی عمادی، رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان شهرضا می‌گوید؛ فردی که چندین و چند سال است که شهید میرمحمدی را از نزدیک می‌شناخت: «همکارانشان وقتی این خبر را شنیدند، توی اداره جمع شدند و تا صبح اشک ریختند؛ اصلاً باورکردنی نبود! اشک همه در آمده بود؛ به ویژه همکارانی که 48 ساعت پیش از این اتفاق، با همدیگر شیفت بودند.»

می‌گوید باورکردن شهادت میرمحمدی آنقدر سخت بود که حتی ترجیح دادند بستگان و دوستانش این خبر را به همسرش بدهند: «او انسان با ایمان و معتقدی بود. همیشه نمازش را سر وقت می‌خواند و در انجام کارهای داوطلبانه و عام المنفعه پیش قدم بود؛ حتی همسرش نیز از نیروهای داوطلب هلال احمر بود و به صورت خانوادگی با یکدیگر کار می‌کردند.»

عمادی می‌گوید: «شهید میرمحمدی در حملات صهیونیستی به شهرضا به شهادت رسید. او به همراه جمعی از بسیجیان از پایگاه محله برای کمک و امدادرسانی به محل حادثه اعزام شده بود؛ چرا که به تخصص و مهارت‌های او نیاز داشتند. پنجشنبه شیفت خود در جمعیت هلال احمر را به عنوان امدادگر تحویل داده بود و روز یک شنبه خبر شهادتش را به ما دادند. در این فاصله نیز ارتباط کلامی با امدادگران و نجاتگران هلال احمر داشت و حتی اعلام آمادگی کرده بود که در صورت نیاز و اضطرار عملیات‌های جمعیت و همچنین در مناطق آسیب دیده حضور یابد. اما قسمت او این بود که از پایگاه بسیج محله اعزام و آنجا به مقام رفیع شهادت نائل شود.»

او می‌دانست ممکن است در این راه جانش را از دست دهد…

برای عمادی و دیگر همکارانی که سال‌ها علی اکبر را می‌شناختند و از توان‌مندی‌ها و مهارت‌های او آگاه بودند، پذیرفتن خبر شهادت او آسان نبود؛ اما امدادگرانی مثل او از همان ابتدای پا گذاشتن به این شغل، صابون همه خطرات را به تن خود مالیده‌اند و می‌دانند ممکن است در این راه، حتی جان خود را از دست بدهند:

«جمعیت هلال احمر را همه به عنوان یک سازمان امدادگر می‌شناسند که فعالیت‌های عام المنفعه انجام می‌دهد. یکی از وظایف این جمعیت، امدادرسانی و نجات آدم‌ها در شرایط اضطرار است. در همین راستا نیز هلال احمر نیروهای داوطلبی را تحت عنوان نجات گر یا امدادگر تربیت کرده است تا بتواند در زمان بحران از مهارت‌ها و توان‌مندی های آن‌ها استفاده کند. شهید میرمحمدی نیز که از سال 1384 لباس جمعیت را به تن کرده بود و در زمان شهادت تنها 34 سال داشت، مثل دیگر اعضا آموزش‌ها و دوره‌های امداد و نجات را پشت سر گذاشته بود.

در سال 1400 نیز توانست به درجه امدادگری یکم نائل شود. براساس قانون هلال احمر، هر کس بخواهد سلسله مراتب امدادی جمعیت را طی کند و به درجات بالاتر برسد، باید آموزش‌هایی را طی و آنها را در سامانه ثبت کند که شهید میرمحمدی نیز توانسته بود، برحسب توانمندی‌های خود به درجه امدادگری یکم و همچنین نجات گری دوم دست یابد و به شهروندانش خدمت کند؛ خدمتی که همیشه تشنه آن بود و بالاخره نیز در همین راه به توفیق شهادت رسید».

منبع: اصفهان زیبا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان