ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

پیرمرد

یک پیرمرد 80ساله ساکن ماهشهر در شهر چمران، طعمه گربه‌ها شد. این پیرمرد چند روزی بود که بر اثر کهولت سن فوت کرده بود، اما به گفته همسایه‌ها تنها زندگی می‌کرد و کسی متوجه مرگ او نشد.
پزشک قانونی شهرستان ماهشهر نیز مرگ وی این پیرمرد را ناشی از کهولت بالا سن تشخیص داد و اینگونه پرونده زندگی پیرمردی که غذای خود را با گربه هایش تقسیم میکرد در این دنیا بسته شد.
در زمان حکومت عباسیان و عصر وزارت برامکه [1]، جمعیت ایرانیان در شهر بغداد زیاد شده بود. دولت در دست ایرانى ها بود و آن ها با این که در منطقه اى عربى زندگى مى کردند، عادات و رسومشان را تعطیل نکرده بودند. از جمله این که مراسم عید نوروز را برگزار مى کردند.
دانشکده علوم پزشکی: پیرمرد 78 ساله‌ای صاحب فرزند چهاردهم خود شد و با شور شعف خاصی همانطور که فرزند اولش بدنیا آمده بود، اشک شوق در چشم‌هایش جمع شده بود و منتظر در آغوش کشیدن فرزند خودش بود.
در زمان حکومت عباسیان و عصر وزارت برامکه [1]، جمعیت ایرانیان در شهر بغداد زیاد شده بود. دولت در دست ایرانى ها بود و آن ها با این که در منطقه اى عربى زندگى مى کردند، عادات و رسومشان را تعطیل نکرده بودند. از جمله این که مراسم عید نوروز را برگزار مى کردند.
در زمان حکومت عباسیان و عصر وزارت برامکه [1]، جمعیت ایرانیان در شهر بغداد زیاد شده بود. دولت در دست ایرانى‌ها بود و آن‌ها با این‌که در منطقه‌اى عربى زندگى مى‌کردند، عادات و رسومشان را تعطیل نکرده بودند. از جمله این‌که مراسم عید نوروز را برگزار مى‌کردند.
در زمان حکومت عباسیان و عصر وزارت برامکه [1]، جمعیت ایرانیان در شهر بغداد زیاد شده بود. دولت در دست ایرانى‌ها بود و آن‌ها با این‌که در منطقه‌اى عربى زندگى مى‌کردند، عادات و رسومشان را تعطیل نکرده بودند. از جمله این‌که مراسم عید نوروز را برگزار مى‌کردند.
در زمان حکومت عباسیان و عصر وزارت برامکه [1]، جمعیت ایرانیان در شهر بغداد زیاد شده بود. دولت در دست ایرانى‌ها بود و آن‌ها با این‌که در منطقه‌اى عربى زندگى مى‌کردند، عادات و رسومشان را تعطیل نکرده بودند. از جمله این‌که مراسم عید نوروز را برگزار مى‌کردند.
به‌سمت جاده تلو رفتیم. در راه دست و دهان پیرمرد را بستیم و با شوکر او را وادار کردیم که کارت عابر بانک و رمز کارتش را به ما بدهد. وقتی مطمئن شدیم که رمز درست است با بند کیف و کمربند پیرمرد را خفه کردیم و جسد را در جاده تلو رها کردیم.
در یک روستای دور افتاده به دلیل وجود آداب و رسوم‌های عجیب، یک پیرمرد بعد 47 سال زندگی هنوز همسرش را ندیده است.
پیشخوان