هرچند انتخاب از بین آن جمع دوستداشتنی ششنفره سخت است و نمیتوان هیچکدامشان را دوست نداشت، اما جویی را میتوان یکی از خاصترین این شش نفر دانست که معمولاً از طرف تماشاگران سریال بابت خنگی بیش از اندازهاش همیشه دستکم گرفته شده است. خیلیها گمان میکنند که خب خندهدار بودن از سر خنگی راحتترین ترفند برای خنداندن مخاطب است اما دقت نمیکنند که چقدر درآوردن این خنگی بدون آنکه تبدیل به لودگی شود کار سختیست. چه از این نظر، مت لبلانک Matt LeBlanc یکی از قویترین بازیهای سریال را ارائه میدهد چه ازنظر کیفیت شوخیها، جویی را میتوان جز سه نفر اول سریال دانست. پسربچهای که با همه خنگیها و سادهلوحیهایش بامعرفتترین «دوستان» هم هست. او همان کسی است که در همه داستانها تا لحظه آخر پای رفقایش میایستد. به بهانه تولد مت لبلانک نگاهی انداختهایم به ده صحنه برگزیده جویی در «دوستان». 10-تابهتاداستان از جایی شروع میشود که جویی در کافه از ریچل و مونیکا نظرشان را درباره برداشتن ابرو مردان میپرسد چراکه میخواهد برای تست بازیگری جدیدش آن را امتحان کند. هرچند به نظر ریچل مسخره میآید اما مونیکا به این کار تشویقش میکند. نتیجه این است که جویی به اسم چندلر بینگ وقتی برای برداشتن ابروهایش در آرایشگاه میگیرد. درحالیکه فضای آرایشگاه برایش تازگی دارد، شبیه به یک بچه شروع میکند به شیطنت کردن و با زدن دستش در موم چسبناک حسابی دردسر درست میکند. آخرسر هم که درد برداشتن ابرو را نمیتواند تاب بیاورد و مستأصل، درحالیکه مجلهای روی صورتش گرفته و با ابروهایی تابهتا به سراغ چندلر میرود. تصویر جویی با این ابروهای تابهتا یکی از عجیبترین تصویرهاییست که از او در تمام سریال میبینیم. درنهایت چندلر با تکنیکهایی که از پدرش یاد گرفته آنها را شبیه به هم میکند اما بازهم چهره جویی عجیبوغریبتر از همیشه است. 9-در بدترین وقت ممکنداستان ازاینقرار است که راس یک سخنرانی مهم دارد و سعی دارد همه را آماده کند تا بهموقع به مجلس برسند. از آن بزنگاههایی که همهچیز درهموبرهم میشود. لباس فیبی خراب میشود، مونیکا درگیر شکست عشقیاش و سوتی که جلوی دختر ریچارد داده است و ریچل با راس لج کرده و اصلاً نمیخواهد بیاید. در این میان چندلر و جویی اما از همه بامزهترند. آنها سر یک صندلی باهم بحثشان میشود و این بحث تبدیل به یک لجبازی خیلی جدی میشود. چندلر برای عرضاندام و تصاحب صندلی پشتی و تشک آن را برمیدارد که جویی نتواند بنشیند و جویی هم در ازایش احمقانهترین کار ممکن را میکند؛ میرود و همه لباسهای چندلر را رویهم میپوشد. در لباسها عرق میکند و درحالیکه لباس زیر نپوشیده شروع میکند حرکات کششی در لباسها انجام دادن…انتقام به جایی از چندلر میگیرد، نه؟ 8-پورشاجویی زیر صندلی کافه سوییچ یک ماشین را پیدا میکند. یک پورشه را. اول میخواهد آن را در صندوق گمشدههای کافه بگذارد که در آنجا لنگه کفشش را پیدا میکند! اما منصرف میشود و سوییچ را با خود میبرد و بهمحض ایستادن کنار ماشین متوجه میشود که همه چقدر بهواسطه پورشه با او مهربانتر و خوشبرخوردترند. پس تصمیم میگیرد به بهانه شستن ماشین وقتش را بیشتر کنار ماشین بگذراند تا دختران جذاب بیشتری تور کند؛ اما صاحب ماشین سروکلهاش پیدا میشود و میخواهد ماشین را ببرد اما جویی نمیگذارد و میخواهد شستنش را تمام کند. در جواب اینکه «اما این ماشین منه» به صاحب پورشه میگوید «خب اینم پولیش تمیزکننده منه، متأسفم!»؛ اما کار به اینجا ختم نمیشود. او برای زدن مخ دخترها به بهانه پورشه مصرتر از این حرفهاست. پس با کارتونهای خالی ماکت یک پورشه را بازسازی میکند و رویش روکش میکشد و لباسهای یک دست با مارک پورشه میپوشد. همانطور که راس میگوید انگار یک پورشه روی او بالا آورده باشد. درست در لحظهای که دو دختر زیبا برای دیدن ماشین آمدهاند یک پسربچه روی کارتنها میافتد و نقشهاش نقش بر آب میشود. 7-فروید خلوچلبعد از مدتها جویی توانسته نقشی در یک تئاتر پیدا کند. رول اول است و کلی از نمایش برای دوستانش تعریف کرده. نمایشی از زندگی دکتر فروید هر جور فکرش را بکنید باید چالشبرانگیز و جدی از کار دربیاید. دوستان جویی هم همین فکر را میکنند اما با شروع نمایش شگفتزده میشوند. یک نمایش مبتذل که در آن جویی با لهجهای عجیبوغریب حرف میزند و از بالای بستر بیمار ناگهان به وسط سن میآید و رقص مضحکی انجام میدهد. دوستان شوکه شدهاند اما همه سعیشان را میکنند تا جلوی جویی چیزی نگویند و از تئاتری که دیدهاند تعریف کنند. خود سریال در طول ده قسمتش بارها با تکرار این صحنه با جویی شوخی میکند و این صحنه و خصوصاً رقص جویی تبدیل به یکی از بهیادماندنیترین صحنههای او میشود. 6-چطور گریه کنیم؟جویی به پیسی خورده است و برای همین مجبور شده در کلاسهای بازیگری به یکسری هنرجوی خنگتر از خودش بازیگری درس بدهد. ورود او به کلاس فوقالعاده است. میخواهد خیلی جدی و اخمو باشد. با همان جدیت وارد کلاس میشود و گچ را برمیدارد که روی تخته اسمش را بنویسد و خودش را به بچهها معرفی کند. قیافه معلمهای جدی و خشن را به خود میگیرد و روی تخته سریع مینویسد اما کجوکوله و درهموبرهم. وقتی برمیگردد و تخته را میبیند، خودش هم بسیار تعجب میکند که همین واکنش صحنه را بامزهتر هم میکند. جلوتر برای توضیح گریه کردن جلوی دوربین به هنرجویان میگوید که با موچینی از جیبش موهای پایش را میکند تا اشکش دربیاید. بعد اجرا میکند و هنرجویان احمق هم با شور مفتخرآمیزی تشویقش میکنند. 5-جاخالیاما به دنیا آمده و ریچل از بیمارستان مرخص شده اما راس هنوز بابت تصادفی که در بیمارستان بین جویی و ریچل اتفاق افتاده از دست جویی شاکی است. جویی میخواهد در کافه با او صحبت کند و از دلش دربیاورد درحالیکه راس عصبانیتر از آن است که گوش کند. از جویی اصرار و از راس انکار. آنقدر از راس میخواهد که او به او مشت بزند تا حرصش را خالی کند و روی اعصاب راس راه میرود که راس با تمام وجودش مشتی بهصورت جویی میپراند اما جویی جاخالی میدهد و دست راس محکم توی ستون میخورد و انگشتش شدیداً آسیب میبیند. جویی میگوید عمدی نبوده و جاخالی دادن واکنشی طبیعیست و برای اینکه این را ثابت کند مشتی به سمت راس میپراند تا او جاخالی دهد اما راس که اصلاً انتظارش را ندارد یک مشت هم از جویی میخورد تا همهچیز خرابتر شود و قهقهههای تماشاگر هم بلند و بلندتر. 4-فهم تأخیریاین اتفاق بارها در طول سریال میافتد که حادثه مهمی رخ میدهد و جویی همیشه با چند دقیقه تأخیر متوجه میشود قضیه از چه قرار است. انگار که به خاطر خنگیاش، تحلیل دادهها در مغزش بسیار کندتر از حالت عادی اتفاق میافتند. در اینجور مواقع هم قیافهاش موقعی که دارد تحلیل میکند و حوادث را کنار هم قرار میدهد و در فکر فرو رفته است بسیار بامزه است و هم وقتیکه ناگهان میفهمد قضیه از چه قرار است و شروع میکند به واکنش نشان دادن. چشمهایش گرد میشود و صدای تعجبآلودی از خود درمیآورد. بهترین چنین صحنههایی وقتی است که همه کنجکاوند بدانند پدر بچه ریچل کیست و او قرار است با پدر صحبت کند و بهواسطه حدس اشتباهی از روی پلیور مرد، فیبی گمان میکند که آن فرد منشی ریچل است که اشتباه میکند. درحالیکه رفقا همه از بابت این حدس اشتباه سرخوردهاند ناگهان راس میآید و پلیورش را برمیدارد و حقیقت معلوم میشود. درحالیکه که همه در متعجبترین حالت خود هستند جویی بویی از قضیه نبرده و دارد میخندد که ناگهان بعد از چند ثانیه چهرهاش درهم میرود و شروع به تحلیل داده میکند و ناگهان فریادش به هوا میرود. 3- زایمان مردانه!قضیه درست وقتی اتفاق میافتد که فیبی در بیمارستان بستری شده و میخواهد سهقلوها را به دنیا بیاورد. در همین موقع جویی ناگهان کمرش میگیرد و شدیداً به درد میافتد. فیبی که اول فکر میکند برای همدردی با او چنین میکند خوشش میآید اما بعد احساس میکند که جویی میخواهد با این کار خودنمایی کند و شاکی میشود؛ اما حقیقت اینجاست که او سنگ کلیه دارد و باید در اتاق دیگری از همان بیمارستان دفعش کند. کلید ماجرا در شکل طراحی و ساخت این صحنه است. انگار که جویی دارد آن سنگ کلیه را زایمان میکند. راس دستش را محکم گرفته و دکتر فریاد میزند «زور بزن…زور بزن…» در آخر همانطور که فیبی سهقلوها را در آغوش گرفته، جویی هم سنگ کلیهاش را در قوطیای در دست دارد و شبیه به مادری که به فرزند متولدشدهاش مینگرد با عشق و محبتی مادرانه سنگ کلیه را برانداز میکند. 2-ساختن اداره پستوقتی چندلر وارد خانه میشود و آنهمه چوب را میبیند که از پی تلاش جویی برای رفتن به اداره پست به خانهشان آورده شده، از جویی میپرسد که قصد دارد اداره پست بسازد؟ اما جویی یک قفسه تلویزیون بزرگ و چغر میسازد که جلوی در نیمی از اتاق هرکدامشان را گرفته است. چندلر جویی را مجبور میکند که قفسه را بفروشد. او وقتی میخواهد آن را به یکی از مشتریها عرضه کند میگوید که میتواند در یکی از قفسهها جا شود و پشتبندش تعریف میکند که روزی چندلر به این شکل داخل قفسه گیرش انداخته. مشتری که یک دزد قهار است، جویی را داخل قفسه میکند و همه وسایل خانهشان را میدزدد. دوز خنگی جویی وقتیکه با پای خودش داخل قفسه میرود باورنکردنی است. ضمن اینکه آس صحنه جایی است که حالا چندلر و بقیه آمدهاند و متحیرند و جویی درحالیکه دارد با ورقهای بازی ور میرود، فریاد میزند «هی! پنج دل را هم برده!» همه عصبانی او را نگاه میکنند اما جویی که عین خیالش نیست به پنج دل میرسد و با خندهای خیالش راحت میشود که حداقل پنج دل سرجایش است! 1-تانگو در پشتباماین نهتنها یکی از خندهدارترین که یکی از احساسیترین داستانهای جویی و «دوستان» هم هست. جایی که جویی در دفاع از ریچل نظافتچی ساختمان را تهدید کرده که با رفیقش اینطور برخورد نکند و او هم تهدید کرده که مونیکا و ریچل را به خاطر اینکه غیرقانونی در آنجا زندگی میکنند، بیرون میاندازد. حالا جویی مجبور است تن به خواسته سرایدار بدهد و با او رقص تانگو را تمرین کند تا خانه مونیکا و ریچل را نجات دهد. هرچند که در ابتدا برایش بسیار سخت است و اصلاً دوست ندارد زیر بارش برود اما بهمرور کلی از رقصیدن لذت میبرد و حتی از خود سرایدار هم پیگیرتر میشود. جایی هست که سرایدار نمیتواند حرکتی را انجام دهد و میخواهد کلاً بیخیال شود اما جویی با معرفت و مهربانی جالبتوجهش او را دوباره به گود رقص میآورد. آن دو شریکهای رقص بسیار خوبی برای همدیگر هستند. هرچند جویی در این رقصها رول زن مقابل سرایدار را بازی میکند و زنانه میرقصد اما با همه وجودش در رقص غرق میشود و همین مسئله این رقص جویی را بهیادماندنی میکند. آن رقص نهاییشان را در بالا پشتبام و در میان درخشش نورهای شهر به یاد بیاورید. سرایدار حالا کاملاً آماده رقصیدن با زنی است که امشب قرار است او را به رقص ببرد. جویی برایش آرزوی موفقیت میکند و شبیه به یک دوست واقعی او را راهی میکند و بعد خودش با خودش تنها در پشتبام تانگو میرقصد. هرچند جویی از ابتدا تا انتهای سریال تنهاست و همدم ثابتی ندارد اما همیشه برای همه رفقایش ثابتقدمترین و همراهترین همدم بوده است. همچنین بخوانید: بازیگران سریال Friends الآن کجا هستند؟
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
محل تبلیغ شما (یک ماهه 90 هزار تومان - جهت هماهنگی کلیک کنید )
مانتو پاییزه
کاغذ دیواری سفید
Locksmith
ปั้มไลค์
Chiropractor
خرید تاج گل - تاج گل - تاج گل تسلیت - تاج گل ترحیم
کاغذ دیواری طوسی
کت شلوار با پیراهن مشکی
بهترین ارز های دیجیتال برای خرید
آموزشگاه آرایشگری زنانه
پارسیا موزیک
کاغذ دیواری مشکی
کاغذ دیواری تایفون
کاغذ دیواری فانتوم
چگونه رمز ثنا را بازیابی کنیم
کارشناس رسمی دادگستری
دانلود آهنگ ترکی
خرید قسطی موتور
کیف زنانه چرم
خرید ساعت مچی مردانه
منبع اخبار دیسکاور استادورک
استروئید
لوازم ورزشی
جوراب شلواری شیشه ای
فیلمبرداری از همایش
اخبار بازی و برنامه و تکنولوژی
کیف چرم زنانه
باحال مگ
cyprus-newlife
Cyprus کجاست
سیگنال ارز دیجیتال
سیگنال فیوچرز