به گزارش ایسنا، رمان «باغبان شب» نوشته جاناتان آکسیِر با ترجمه ثمین نبیپور در 408 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 28هزار تومان در نشر افق منتشر شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: باید آرزوی بهتری میکردی!
کیپ پیراهن خواب را روی سرش کشید و گفت: «خیلی قدبلند بود. همه لباسهاش سیاه بودند و یک کلاه بلند سیاه داشت. دوباره نگاه کردم... اما رفته بود.»
مالی به برادرش گفت: «احتمالا یک نگاه به قیافهات انداخته و از ترس زده به چاک!»
کیپ به او پیله کرد: «شوخی نمیکنم. اینجا یک ایرادی داره. خودت که دیدی همهشون چقد رنگ پریدهاند. طبیعی نیست.»
«باغبان شب» به سرعت در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت و کتاب برگزیده وبسایت آمازون (2014) و برگزیده انجمن کتابخانههای آمریکا (2015) شد.
جاناتان آکسیِر مدرس داستاننویسی خلاق و ادبیات کودک است و به گفته خودش برای بچههای عجیب و غریب داستانهای عجیب و غریب مینویسد.
همچنین کتاب «عصر حجر پُرخطر» نوشته تری دیری با ترجمه پیمان اسماعیلیان با تصویرگری مارتین براون از مجموعه «تاریخ ترسناک» در 128 مصور با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 10هزار تومان در نشر یادشده عرضه شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: تاریخ با تکههای زشت جاافتادهاش!
«عصر حجر پرخطرن مثل گُرز بر سرتان میخورد و شما را به روزگاری بازمیگرداند که انسانها در غاز زندگی میکردند، حیوانات وحشی را شکار میکردند و هرگز اسمی از آداب معاشرت نشنیده بودند.
حالا آیا میخواهید بدانید که:
انسانهای عصر حجر به جای کاغذ توالت از چهچیزی استفاده میکردند؟
چرا سوراخ کردن جمجمه برای سردرد مفید است؟
در عصر حجر چگونه مومیایی درست می کردند؟
پس کتاب را بخوانید تا درباره نئاندرتالهای زشت و بدجنس و دیوارنگاریهای عجیب غارها اطلاعات باورنکردنی زیادی به دست آورید، بخوانید تا به حقیقت عصر حجر پی ببرید و ببینید دانشمندان بیچاره با مدفوعات آن دوره چهها که نمیکردند.
تاریخ هرگز اینچنین ترسناک نبوده است.
دیگر رمان چاپشده در انتشارات افق، کتابی از مجموعه «تاریخ ترسناک» با عنوان «سلحشوران سیاه و دژهای دودزده» نوشته تری دیری است که با ترجمه پیمان اسماعیلیان با تصویرگری فیلیپ ریو در 176 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 14هزار تومان راهی بازار شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب عنوان شده است: تاریخ حال بههمزنتر از همیشه!
«سلحشوران سیاه و دژهای دودزده» شما را به روزگار جوانمردی و عیاری بازمیگردانند، روزهایی که آنها با زرهها و جوشنهای براقشان، سلاح میکشیدند و دشمن را مثل برگ به زمین میریختند و بعد هم رعیتها جنازهها را از پشت سر جمع میکردند.
حالا آیا میخواهید بدانید که:
چرا سلحشوری بازیگوش انگشت خودش را قطع کرد؟
کار کثیف و حالم بههمزن مسئول تخلیه چاه چه بود؟
آبریزگاههای تهوعآور دژها چگونه بودند؟
پس کتاب را بخوانید تا بدانید که در سیاهچالهای وحشتناک چه میگذشت و جنگجویانِ صلیبیِ جنایتکار چه میکردند، بخوانید تا از کارِ اشباح شبرو و معروفترین سلحشور دنیا، سنت جرج، سر در بیاورید.