ماهان شبکه ایرانیان

آثار خوف و خشیت از خدا در زندگی

در مقاله حاضر که در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز می شود نویسنده با مراجعه به آیات قرآنی ضمن بررسی پدیده ترس در انسان و تقسیم آن به ترس ارزشی و ترس ضد ارزشی به تبیین ویژگی ها و آثار هر یک و نقش خوف و خشیت در تعالی و تکامل انسان پرداخته است که با هم بخش نخست آن را از نظر می گذرانیم.

آثار خوف و خشیت از خدا در زندگی

در مقاله حاضر که در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز می شود نویسنده با مراجعه به آیات قرآنی ضمن بررسی پدیده ترس در انسان و تقسیم آن به ترس ارزشی و ترس ضد ارزشی به تبیین ویژگی ها و آثار هر یک و نقش خوف و خشیت در تعالی و تکامل انسان پرداخته است که با هم بخش نخست آن را از نظر می گذرانیم.

ترس، حالتی منفی در انسان

ترس حالتی عاطفی و انعطافی و از هیجانات انسانی است که درپی عوامل بیرونی و یا درونی در انسان پدید می آید. دراین حالت به دلایل پنداری و یا آگاهی و دانش قطعی و یقینی، چیزی ناخوشایند، او آزار خواهد رساند. درحقیقت انتظار چیزی ناخوشایند داشتن، از مولفه های اساسی ترس و خوف است. ترس، امری طبیعی است و انسان به طور طبیعی نسبت به اموری ناخوشایند، واکنش هایی نشان می دهد که در روح و روان وی تاثیر می گذارد. قرآن در تحلیل آثار ترس بیان می کند که ترس از حوادث و رخدادهای زندگی، موجب عدم تعادل روان آدمی می شود و انسان را از حالت طبیعی و واکنش های عقلانی بیرون می برد. از این رو کسانی که دچار ترس می شوند، واکنش هایی از خود بروز می دهند که گاه حتی غیر قابل پیش بینی و مهار است. آثار ترس درچهره ها آشکار می شود و چشم ها از حالت عادی خارج می شود و درحالت ترس شدید به گردش درمی آید. (ابراهیم آیه43 و احزاب آیه 19) البته بارها پیش آمده اشخاصی که در ترس شدید قرار می گیرند، به حال مرگ درمی آیند و حتی جان از کالبد تهی سازند. (احزاب آیه 10 و 19)

شاید واژگانی چون ترس و هراس، بیانگر مفاهیم منفی باشد که آدمی را از خود می راند، چنان که وجود عوامل بیرونی آن نیز روان آدمی را می آزارد و رفتار و واکنش های آدمی را دگرگون می سازد. تاثیر مخرب واژگان همانند تاثیر مخرب عوامل بیرونی آن، عواطف و احساسات آدمی را به شدت برمی انگیزد وتعادل رفتاری آدمی را به هم می ریزد.

به نظر می رسد که این حالت نمی تواند، امری مثبت و هنجاری و ارزشی تلقی شود و کسی خواهان تحقق آن درخود باشد؛ زیرا ترس از چیزی ناخوشایند هر دم ممکن است موجبات اذیت و آزار شخص را فراهم آورد و چیزی را از وی بگیرد و نقص و کاستی درتن، جان، مال، عرض و آبروی وی پدید آورد. این حالت همانند حزن و اندوه است که شخص به سبب تحقق موارد پیش گفته و درحال حاضر گرفتار آن است و افسردگی و از میان رفتن اعتماد و اطمینان را سبب شده است. به این معنا که انسان به سبب آن که خاطره بد و سختی از کاستی ها دارد و حالت حزن و اندوه را تجربه کرده است، هرگاه با علل و عواملی که موجب تکرار آن شود روبه رو می شود، به طور طبیعی واکنش منفی نسبت به آن نشان می دهد و ترس و خوف به سراغ وی می آید.

در تحقق خوف و ترس و هراس، نیازی به تحقق علل و عوامل یقینی نیست، بلکه شخص همین که گمان برد با علل و عواملی روبه روست که شاید و به شکل امکانی و ظنی احتمال آن می رود که او را تحت تاثیر قرار دهد و موجبات کاستی در موارد پیش گفته را سبب شود، حالت ترس و هراس در دل وی راه می یابد و آثار خوف نیز بر چهره و رفتار و کردارش ظاهر می شود. بر این اساس ترس و هراس، حالتی منفی و ناخوشایند است که هیچ کسی دوست ندارد آن را تجربه کند و یا به شکل مقام در خود تحقق بخشد.

ترس ارزشی و ترس ضد ارزشی

با این همه با توجه به آموزه های قرآنی می توان نوعی از ترس و خوف و خشیت را یافت که نه تنها منفی نیست بلکه امری مثبت بوده و تحقق آن به شکل مقام و نه حالت، امری پسندیده و توصیه شده می باشد. به این معنا که برخلاف خوف و ترسی که انسان نسبت به از دست دادن امور پیش گفته دارد نوعی دیگر از ترس وجود دارد که می تواند به عنوان علل و عوامل تحریک انسان به سوی کارهای خیر و اعمال نیک باشد، به گونه ای که از آن به عنوان حالت و مقام ارزشی یاد می شود و دارندگان این حالت و مقام مورد تمجید و ستایش قرار می گیرند.

غیر از این مورد هرگونه ترس و خوف، نه تنها امری مذموم و ناپسند است که بلکه امری زیانبار دانسته شده و روان شناسان و پزشکان آن را به عنوان بیماری خطرناک ارزیابی کرده و خواهان درمان آن می شوند؛ زیرا این گونه حالات می تواند موجب افسردگی، جمود و رکود و نومیدی شده و شخص را از انجام هر عملی باز داشته و با تشدید و افزایش گوشه نشینی و بی تحرکی، زمینه خودکشی و مرگ زود هنگام و غیرطبیعی را فراهم آورد.

بنابر این می توان به دو دسته از انواع خوف و ترس اشاره کرد که یکی از آن ها درجرگه امور مذموم و زیانبار و دیگری در زمره امورپسندیده و مفید دسته بندی می شود. یک دسته از حالات خوف موجب می شود تا شخص گرفتار جمود و افسردگی و خودکشی و تباهی شود و نوع دیگر موجب می شود که تحرکات مثبت افزایش یافته و شخص را به انجام اعمال پسندیده، بیش از پیش برانگیزد.

براین اساس می توان ترس را به دو دسته ارزشی و ضد ارزشی دسته بندی کرد. البته آن جایی که ترس در حوزه واکنش های عاطفی و احساسی و بیرون از دایره اراده و اختیار قرار می گیرد، نمی توان از کسی خواست که ترس خویش را مدیریت کند؛ زیرا واکنش ها نسبت به عوامل کاستی زا و هراس بر انگیز، امری طبیعی و بیرون از دایره اختیار و اراده است. بنابراین مراد از دسته بندی ترس به دو نوع متفاوت و داوری کردن براساس ارزشی و ضدارزشی، تنها باتوجه به علل و عوامل و اهداف است. به این معنا که اگر علل ایجادی ترس و هدف و انگیزه آن از نوع نخست باشد، آن ترس ضدارزشی و اگر از نوع دوم باشد، ترسی ارزشی و مثبت شمرده می شود. بنابراین شخص باید در تحلیل خود نسبت به ترس و انتخاب آن به علل و انگیزه های ایجادی آن توجه کند.

ترس ارزشی

ترس زمانی ارزشی می شود که شخص در برابر عظمت الهی خود را کوچک شمارد. این حالت، زمانی رخ می دهد که انسان نسبت به جلال الهی آگاهی یابد. جلال و جبروت الهی بر خلاف جمال الهی، امری بسیار پیچیده و غیرقابل شناخت و شناسایی است.

انسان وقتی از شهر مقدس قم به سمت تهران حرکت می کند، اگر هوا صاف و آفتابی باشد، قله عظیم دماوند را به خوبی می بیند. با آن که فاصله بیش از صد کیلومتر است ولی عظمت چکاد دماوند به گونه ای است که آدم را مجذوب خود می سازد. شخص از این فاصله تنها از کلیت قله آگاهی می یابد و چکاد بزرگ کوه، او را به خود می گیرد و چشم را خیره می سازد. اما اگر آدمی خود را زمانی در آن جا ببیند با دو حالت متفاوت مواجه خواهد شد، یا این که دیگر قله را اصولانمی بیند و تنها بخشی جزیی از آن می بیند و یا این که اگر زیاد به بالاسر خود بنگرد بخش هائی از آن به چشم می آید. در آن نزدیکی تنها جمال کوه و زیبایی های آن است که انسان را خیره می کند ولی از جلال آن کاسته می شود و عظمت آن به دیده و دل نمی آید.

نسبت آدمی به خداوند نیز این گونه است. شناخت کمی از خدا موجب می شود که عظمت الهی در جلو چشم وی ظاهر شود و به خداوند نزدیک تر شود. البته این نزدیکی همانند نزدیک شدن به قله تا جایی است که بتوان این عظمت را دید. هر چه انسان به خداوند نزدیک تر می شود، جلال خداوندی رنگ می بازد و به جای آن جمال خداوندی خود را بیش تر و بهتر نشان می دهد تا حدی که دیگر تنها جمال خداوندی و زیبایی های آن را حس و تجربه می کند. از این رو دیگر خوف و ترس از میان می رود. انسان تا زمانی که در دنیاست از جلال و عظمت خداوندی متاثر می شود و این گونه است که خوف و خشیت در انسان تا زمانی که در دنیاست حالتی طبیعی است. اما در آخرت برای مومنان تنها جمال است که تجلی می کند و برای کافران و مشرکان تنها جلال و عظمت الهی است که ظهور می کند و آنان را به خشم دوزخ آتشین می سوزاند.

ترس نسبت به خداوند، امری ارزشی است؛ زیرا برخاسته از مقام جلال و عظمت الهی است که نوعی شناخت نسبت به خداوند می باشد و هر شناختی نسبت به خداوند، امری ارزشی و محرکی برای عمل است؛ زیرا کسی که نسبت به جلال الهی شناخت یابد، برای این که از آثار و تبعات آن در امان ماند، می کوشد تا از نواهی، دوری نماید و کاری انجام ندهد که جلال و جبروت خداوندی او را به خشم و غضب گیرد، چنان که برخی از اقوام گذشته را در همین دنیا گرفته و آنان را نیست و نابود کرده است. از این رو خوف و خشیت نسبت به خداوند مورد تاکید و تایید آیات قرآنی بوده و مردم را به این حکم دعوت می کند.

ترس غیر ارزشی

اما خوف و ترس در امور دنیوی و مادی امری ناپسند است و آدمی نباید برای از دست دادن امور دنیوی و کاستی های آن، که در بسیاری از موارد از آزمایش ها و فتنه ها و ابتلائات خداوندی است، خود را اندوهگین و یا نسبت به آینده خوفناک سازد؛ زیرا چنین واکنشی نسبت به امور دنیوی به شکل اندوه و حزن و یا خوف و ترس می تواند بسیار خطرناک باشد و آدمی را دچار افسردگی و اموری دیگر نماید که باز دارنده از حرکت های تکاملی و کمالی است.

کسی که برای مسایل دنیوی دچار حزن و اندوه می شود و یا از حالانسبت به آینده ای غیرمطمئن درباره امری دنیوی می هراسد، در حقیقت از ربوبیت و علم و قدرت و مشیت و اراده الهی غافل است؛ زیرا حزن و اندوه و خوف نسبت به مسایل دنیوی تنها ریشه در باور نادرست و یا ناقص شخص نسبت به حکمت، مشیت، قدرت و علم و احاطه و آگاهی خداوند دارد.

براین اساس خوف در مسایل دنیوی امری مذموم و ناپسند شمرده شده که هم بیانگر شناخت ناقص و نادرست آدمی نسبت به خداوند و هم عاملی برای افسردگی و گوشه نشینی و مانند آن می شود که تبعات و آثار آن در زندگی دنیوی شخص جز رفتارهای نامتعادل و زشت و نابهنجار و خروج از حالت تعادل و حرکت های تکاملی و کمالی نیست. به هر حال میان خوف ارزشی و ضدارزشی می توان این تفاوت ها را معرفی کرد که آیات قرآنی به آن پرداخته است.

ارزش امنیت و آسایش برای انسان

خداوند در آیات بسیاری خوف و ترس از خدا را در نهان و آشکار موجب بهره مندی از آمرزش گناهان و پاداش های کریمانه خود برای اهل خوف برمی شمارد. (یس آیه 11) و در آیه 155 سوره بقره یکی از روش های امتحان و آزمون بشر را نیز آزمون با خوف دانسته می فرماید: و لنبلونکم بشی من الخوف؛ ما شما را به چیزی همانند ترس می آزماییم.

با این همه در همین آموزه های قرآنی بیان می شود که خوف امری مطلوب ذاتی نیست و نمی توان آن را از امور خیر چه نسبی یا مطلق برشمرد؛ زیرا در آیات قرآنی تبیین می شود که انسان همواره از خوف و ترس بیزار بوده و یکی از دغدغه های بشر، رهایی از خوف و ترس و دست یابی به امنیت و آرامش درونی و بیرونی می باشد و در مفهوم قرآنی، سعادت و رستگاری و خوشبختی چیزی جز دست یابی به آرامش و آسایش نیست. از این رو بهشت در تفسیر آموزه های قرآنی، جهانی با امنیت کامل و مطلق است و اهل بهشت کسانی هستند که در امنیت کامل به سر می برند و از هیچ آینده ای ترس نداشته و از گذشته ای اندوهگین نمی شوند. (حزن همواره نسبت به از دست دادن اموری درگذشته است.) در تحلیل قرآنی جامعه برتر و نمونه، جامعه ای است که برخوردار از امنیت و آسایش است و برکات مستمری از هر طرف به سوی آن سرازیر می باشد.

 اصولافلسفه پرستش خداوند در آیه 55 سوره نور دست یابی به امنیت است و این که انسان با پرستش خداوند می تواند خوف و ترس خویش را به امنیت و آرامش تبدیل کند.

نکته دیگری که درباره ارزش و جایگاه امنیت خواهی و آرامش طلبی انسان باید بدان اشاره کرد این که خداوند به مومنان وعده می دهد که در آخر زمان انسان ها با پرستش خدای یگانه به امنیت دست می یابند که پیش از آن آرزوی آن را داشته اند. به سخن دیگر تبدیل خوف به امنیت در آخر الزمان و در حکومت مهدوی، مژده خداوند به مومنانی است که با پرستش خدای یگانه، اعمال صالح و نیک انجام می دهند. (نور آیه 55)

خداوند در آیه 1 و 2 سوره قریش نیز تبدیل خوف و ترس قریشیان به امنیت را از نعمت های خاص خداوند بر می شمارد که این امر بیانگر آن است که ترس و خوف امری نامطلوب برای بشر است و انسان از آن به طور طبیعی بیزار و گریزان است. بنابراین، این پرسش مطرح می شود که اگر خوف و ترس از آینده و خطرات آن امری ناپسند و سخت و بیرون از علاقه و محبت و گرایش انسانی است و انسان به طور طبیعی گرایش به امنیت و آرامش دارد چرا باید نسبت به خداوند خوفناک باشد و این خوف و ترس به عنوان امری مطلوب باشد و خداوند برای اهل خوف مقامی بلند فراهم آورد؟

چرا خوف از خدا؟

خوف از خدا به معنای تقوا از اوست. شخصی که عظمت الهی را درک کرده و به جلال و کبریایی او آگاهی و شناخت یافته، به طور طبیعی از خداوند خشیت و خوف دارد، لذا می کوشد با بهره گیری از دستورهای الهی و عمل به آن ها و پرهیز از اموری که خشم او را در پی دارد، به پناهگاهی امن برود تقوا همان پناهگاهی است که انسان در پناه آن از خشم و غضب و جلال الهی در امان قرار می گیرد. انسان باید از خدا به خدا پناه برد و بر این نکته تاکید کند که «یا الهی انی اعوذ بک منک؛» خداوندا من از خودت به خودت پناه می برم؛ به این معنا که من از جلال تو به جمالت پناه می برم و از خشم تو به رحمانیت و رحیمیت تو می گریزم. خداوند در بیان این گونه تقواجویی و پناه گیری می فرماید: ففروا الی الله؛ به سوی او بگریزید. در این آیه نگفته است که از چه چیزی باید گریخت و چرا باید گریخت؟ بنابراین چرا فرار به سوی خدا

باید از همه چیز که غیرالله است فرار کرد

این که سخن از فرار است برای این است که هر چیزی غیر خدا باید به عنوان امری خوفناک تلقی گردد که ممکن است انسان را دچار خطر کند و تنها او پناهگاه است. بنابراین لازم است ازهمه چیز به سوی او گریخت. این همان خوف مطلوبی است که انسان باید نسبت به هر چیز غیرخدا داشته باشد. اما حال که به سوی او می گریزد این پرسش را می توان مطرح کرد که اگر باید از هرچه غیرخداست به سوی او گریخت و از هرچه غیر اوست می بایست ترسان و خوفناک بود، چرا از خدا که خود پناهگاه مطمئنی است می باید ترسان بود؟ پاسخ این پرسش همان مسئله ای است که بدان اشاره شده است. انسان باید از خشم و غضب و جلال خدا به جمال و رحمانیت و رحیمیت او بگریزد تا در پناه آن، امنیت یابد. برای دستیابی به امنیت خدایی نیز باید تقوای الهی را پیشه کرد. بنابراین خوف و ترس از خداوند برای آن است که شخص با بهره گیری از تقوا و اعمال صالح، خود را در پناه اسمای رحمانی و جمالی خداوند قرار دهد و از جلال الهی بگریزد. (نحل آیه 50)

در آیات قرآنی عوامل متعددی برای خوف از خدا بیان شده است که مهمترین آنها همان چیزی است که بیان شد. از این رو خداوند در آیه 28 سوره آل عمران مردم را از خودش می ترساند و می فرماید: یحذرکم الله نفسه؛ خدا شما را از خود می ترساند و تحذیر می کند. این همان مسئله ترساندن از جلال و خشم الهی است که به جهت تمرد وعصیان مردم از خدا و دستورهای وی پدید می آید. درحقیقت اعوذ بک منک و یا از جلال خدا به جمال او می گریزم به معنای پناه جویی از ترسی است که در این آیه مطرح شده است و راه حل هایی از این ترس، به معنای عمل به دستور الهی و تقواپیشگی است. در حقیقت ترس درهیچ حالی مطلوب نیست، بلکه تنهااز آن رو دراین جا نوعی مطلوبیت ابزاری می یابد که موجب می شود تا انسان جایگاه خداوند را به درستی بشناسد و موقعیت بندگی خویش را بداند و آن گونه که مقام الهی اقتضا می کند، عمل کند و پا از گلیم خویش بیرون ننهد.

به سخن دیگر ایمان به خداوندی خدا و آگاهی به جلال و اسمای جلالی وی، موجب می شود تا خشیت وترسی در انسان ایجاد شود و بی گدار به آب نزند و رفتاری زشت و بیرون از دایره امرو نهی الهی انجام ندهد. (آل عمران آیه 175 و انفال آیه 2 و توبه آیه 13)

انسانی که متوجه ربوبیت فراگیر خداوندی است، همواره او را ناظر در همه چیز می بیند و می کوشد تا بر پایه آموزه های وی عمل کند و تقوای الهی را پیشه خود سازد. مسئله ربوبیت دایمی خداوند، خود عاملی است که در دل انسان ترسی را ایجاد می کند و نمی گذارد تا گام برخلاف خواسته الهی بردارد. (مائده آیه 28) چنین ترسی که عامل بازدارندگی می باشد ترسی مطلوب است. بنابراین علم و آگاهی انسان به مقام خویش و عظمت و کبریایی خداوند واین که او بر همه چیز آگاه و عالم و بینا و بصیر است (بقره آیه 325 و نحل آیه 50) موجب می شود تادر دل وی خشیت و خوفی افتد تا خلاف فرمان عمل نکند؛ زیرا می داند که خلاف کردن و تقوا پیشه نکردن به معنای خشم و قهاریت و غضب الهی است که کیفری سخت نیز در انتظار او خواهدبود. (انفال آیه 48) این انتظار کیفر همان عامل ترس اصلی انسان است.

خوف و خشیت

در کاربردهای قرآنی از دو واژه کلیدی و اصلی برای بیان مفهوم پیش گفته بهره گرفته شده است. گاه سخن از خوف و گاه دیگر از خشیت است. خوف امری عام و عمومی است وهمه گرفتار این حالت می شوند، اما خشیت، امری اختصاصی است و بنابر تحلیل و تفسیر قرآن، حالتی است که تنها عالمان و اندیشمندان واقعی به آن دست می یابند؛ زیرا از شناختی بهره مند می شوند که ضمن نزدیکی به حقیقت خداوندی، جلال و عظمت وی را به خوبی ادراک می کنند. هرکسی که شناخت جامع و کاملی نسبت به جلال و عظمت الهی پیدا کند، دربرابر خداوند خاضغ و خاشع تر می شود و خشیت در وی نمودار می شود و به شکل مقام، در او باقی و برقرار می ماند. این گونه است که راسخون در علم و کسانی که سیر در آفاق و انفس کرده و عظمت حقیقت الهی را درک کرده اند، در برابر جلال خداوندی نه تنها دل هایشان خاشع و خاضع می شود، بلکه آثار آن در چهره و رخسار ایشان نیز نمودار می شود. چهره ها زردرنگ می شود و می لرزد چنان که درباره امام سجاد(ع) و دیگر امامان(ع) اینچنین حالاتی نقل شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان