به گزارش ایسنا، کتاب «ستارههای کوکب» که زندگی مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر را به شیوه مستند داستانی روایت میکند در 192 صفحه مصور توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
داداش حسین! میگن نیروهای پارچین قراره به مسجد حمله کنند.
حسین از جا پرید. به این اتاق و آن اتاق دوید و به اهالی خانه خبر داد. چند قبضه اسلحه در خانه داشت و سهراهی انفجاری. آنها را برداشت و به اتفاق حسن و علی به طرف مسجد دویدند. بالای پشت بام مسجد سنگر گرفتند. نیروهای ژاندارمری حمله کردند. در و دیوار مسجد گلولهباران شد. مردم به کمک آمدند. از قبل پشت بام را پر از پارهآجر کرده بودند. با پرتاب آجرها گروه اول فرار کردند، گروه دوم یک ربع بعد آمدند.
-بریزید سرشون.
فریاد حسین، حسن و علی را هم به تقلا انداخت و مردمی که کنارشان بودند. پارهآجرها را ریختند و گروه دوم هم تارومار شد.
از روی پشت بامهایی که به هم راه داشت خود را به خانه رساندند. خبر رسید ساواکیها رد «مظفرها» را زدهاند. کوکب دست به کار شد.
- این جعبههای گوجهفرنگی را خالی کنید.
- برای چی مادر؟
- جاش پارهسنگهای کوچه رو بریزید.
حمله که شروع شد، کوکب و مردانش هرچه پاره سنگ بود روی سر آنها ریختند! همگی الله اکبر گفتند.
- مادر دمت گرم! قلعه سنگباران درست کردی. حقا که شیرزنی.
- شما هم شیربچگانم!