ماهان شبکه ایرانیان

وظیفه و رسالت عالمان دینی

حدیثی را مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف کافی و همچنین مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف امالی خود نقل کردند که امام (سلام الله علیه) فرمود: علم قبل از جهل است، اگر قرآن کریم و اگر خدای سبحان بر مردم تعلّم را واجب کرده است قبل از آن، بر علما تعلیم را واجب کرده است، «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»

حدیثی را مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف کافی و همچنین مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف امالی خود نقل کردند که امام (سلام الله علیه) فرمود: علم قبل از جهل است، اگر قرآن کریم و اگر خدای سبحان بر مردم تعلّم را واجب کرده است قبل از آن، بر علما تعلیم را واجب کرده است، «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ». گرچه مردم موظف اند که عالم بشوند؛ ولی قبل از اینکه وظیفه مردم مشخص بشود، وظیفه علما روشن شد که آنها موظف هستند مردم را عالم کنند؛ «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».

این تعبیر «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»؛ هم در نقل مرحوم کلینی در کافی است هم در نقل مرحوم شیخ مفید در امالی است. علم قبل از جهل است؛ یعنی چه؟ ذات اقدس الهی قبل از اینکه جاهل را خلق بکند، عالم را خلق کرد، زیرا آدم(سلام الله علیه) که عالم به اسمای الهی بود ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾، قبل از دیگران خلق شده است و در درون ما قبل از اینکه ما فراموش بکنیم، جاهل بشویم و تجاهل بکنیم، علم را خلق کرده است: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ انسان قبل از اینکه جاهل بشود، عالم بود. عالم به دنیا آمد. جهل یک سلسله غرایز و اغراضی است که روی علم را پوشانده است؛ لذا حضرت فرمود: «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»، ما قبل از اینکه جاهل بشویم، عالم بودیم.

وظیفه علما این است که هم از آن سابقه خود پاسداری کنند و هم از سابقه ساختار خلقت حمایت کنند، نگذارند جهل پیدا شود، چون اگر خدای ناکرده جامعه ای جاهل بود، هم بی راهه می رود هم راه دیگران را می بندد و اگر عالم بود نه بی راهه می رود و نه راه دیگران را می بندد؛ لذا همه ما موظف هستیم که آن مهمان را در کنار میزبان حفظ بکنیم. یک سلسله علومی است که مهمان ما هستند؛ یعنی ما آنچه که در حوزه ها می خوانیم یا در دانشگاه ها یاد می گیریم اینها مهمان هستند. میزبان و صاحبخانه آن علم فطری است که فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾.

اگر ما در حوزه و دانشگاه، علمی تحصیل کردیم که با صاحبخانه بسازد، راحت زندگی می کنیم. هیچ غوغایی در درون ما نیست و هیچ چیزی هم ما را نمی فروشد و ما هم خود را به هیچ چیزی نمی فروشیم، زیرا صاحبخانه درِ این خانه را محکم بسته است و مزاحم را راه نمی دهد؛ ولی اگر خدای ناکرده مهمانی دعوت کردیم که با صاحبخانه نساخت، اولین ضرر را خود ما می کنیم.

یک بیان نورانی امیر مؤمنان (سلام الله علیه) دارد که فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ ینْفَعْهُ] لَا ینْفَعُه»؛ چه بسا عالمان حوزه و یا دانشگاه اند که درس خوانده اند، عالم هستند؛ ولی کشته جهل هستند. در جهاد درون، جهل اینها بر اینها مسلط شد و آنها را از پا درآورد، «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ ینْفَعْهُ ] لَا ینْفَعُه». در بخشی دیگر فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَی أَمِیر»؛ چه بسیار عقل هستند که در آن نبرد داخلی و جهاد درونی به اسارت نفْس درمی آیند به اسارت غرور و خواسته ها درمی آیند و آنچه را می خواهند بر عقلشان حاکم است.

بنابراین وظیفه عالمان و مسئولان حوزه علمیه میزبان را شناختن، یک؛ مهمانی دعوت کردن که با میزبان بسازد، دو؛ وقتی حرم امن خود را پاسداری کردند به دیگران بپردازند و آن اینکه دیگران را عالم بکنند. حضرت فرمود: «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ» و همین امام(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف امالی فرمود: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَنْ یلِجَ مَلَکوتَ السَّمَاءِ حَتَّی یتِمَّ قَوْلَهُ بِعَمَلٍ صَالِحٍ»، ما یک سلسله مشترکاتی با حیوانات داریم. این بخش حیوانی ما با بخش حیوانات شریک هم است؛ اما آنچه که مورد غفلت است و کمتر به آن توجه می شود این است که ما یک سلسله مشترکاتی با ملائکه داریم. درست است که با حیوانات در غذا خوردن، در رشد کردن، در نمو کردن، در تولید و مانند آن شریک هستیم؛ اما با ملائکه هم شریک هستیم. شرکت در ملائکه به این است که هر جا درس های علمی باشد؛ چه حوزه و چه دانشگاه، اگر درس الهی باشد، درس دینی باشد، «إِنَّ الْمَلَائِکةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم»؛ فرّاش آن مدرَس و مدرسه ملائکه هستند. ملائکه پرها را پهن می کنند و مستمعین روی پرِ ملائکه می نشینند تا به ما بگویند تو ای انسان با منِ فرشته مشترکات فراوانی داریم. تنها این نیست که اگر یک وقت بیمار شدید فتوا را از آزمایشگاه موش بگیرید. تمام بیماری ها این طور نیست که آزمایشگاه موش جواب بدهد. بسیاری از بیماری هاست که موش و امثال موش آن را ندارند.

اینکه فرمود: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾؛ اینکه فرمود اگر کسی وضو گرفت، می خواهد به مسجد برود، نمازی بخواند، در بین راه ظلمی کرده است یا دروغی گفته است، مستحب است وضوی خود را اعاده کند؛ برای این است که یک بیماری دامنگیر او شده است؛ این بیماری را از آزمایشگاه موش نمی شود گرفت. ما یک مشترکاتی با ملائکه داریم. اگر این مشترکات را بخواهیم حفظ بکنیم دیگر از آزمایشگاه موش و امثال موش و علوم تجربی و امثال علوم تجربی توقّعی نداریم. این را در کنار قرآن و عترت و در کنار مناجات و دعا، در کنار شب زنده داری ها، در کنار توسل به اهل بیت (علیهم السلام و علیهم الصلاة) داریم.

این بیانی که مرحوم شیخ مفید در امالی ذکر کرده اند که فرمود انسان اگر ایمان بیاورد، وارد ملکوت عالم نمی شود مگر به عمل صالح؛ ملکوت عالم یعنی باطن این عالم. همان طوری که ذات أقدس الهی به ابراهیم خلیل نشان داد، فرمود: ﴿وَ کذلِک نُری إِبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ﴾، در سوره «انعام» این مطلب را فرمود، در سوره «اعراف» به ما گفت چرا در ملکوت نگاه نمی کنید؟ ﴿أَ وَ لَمْ ینْظُرُوا فی مَلَکوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾. بنابراین اگر فردی از عزیزان ما نظامی شد یا فردی طلبه یا دانشجو شد، این مشترکات با فرشته ها را نباید فراموش بکند که ما می توانیم در بسیاری از امور با ملائکه همسان باشیم، شبیه فرشته ها باشیم، از یک عده ای شفاعت بکنیم، این مقدور ماست چرا ارزان از دست بدهیم؟ چرا این را قدر نشناسیم؟ چرا به اینجا نرسیم؟ آن مقامات برتر و عرشی، برای ائمه (علیهم السلام) است، اما شاگردان آنها به جایی رسیدند که با ملائکه محشور هستند. بسیاری از فرشته ها به زیارت آنها می آیند و حافظ آنها هستند و در خطرها آنها را حفظ می کنند.

وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) دو تا جابر را خوب تربیت کرد: یکی جابر بن عبدالله انصاری است که از اصحاب رسول خداست و سلام حضرت رسول را به او رساند با اینکه امام باقر وجود مبارک رسول خدا را زیارت نکرده است. همین جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب حضرت بود، از علوم امام باقر (سلام الله علیه) استفاده می کرد. یکی هم جابر بن یزید جعفی بود. این جابر به امام باقر عرض کرد اگر حدیثی برای من نقل بکنید، سند این حدیث را بازگو کنید. فرمود پس گوش کن! «حدثنی أبی عن جدّی» تا می رسد به رسول خدا تا می رسد به جبرئیل تا می رسد به ذات اقدس الهی! فرمود جابر بن یزید جعفی! هر مطلبی را که من می گویم از پدران من به من رسیده است، از وجود مبارک پیغمبر است، از وجود مبارک جبرئیل (سلام الله علیه) است، از وجود مبارک و ذات اقدس الهی است؛ یعنی حرف های ما حرف های مدرسه و حوزه و دانشگاه نیست از دیگران نگرفتیم، مستقیماً از ذات أقدس الهی به ما رسیده است.

کسانی که در حوزه های علمی و همچنین در دانشگاه هایی که به برکت خون های پاک شهدا صبغه اسلامی پیدا کرده است و می رود که علوم دینی را کاملاً درک کنند، اگر کسی خواست وارد حوزه علمیه شود یا وارد دانشگاه شود، گذشته از این علوم رسمی و ظاهری که «علم الدراسه» است یک راه دیگری هم هست و آن «علم الوراثة» است. در این حوزه ها و همچنین دانشگاه ها إن شاءالله دو رشته علوم ممکن است تدریس بشود: یکی «علم الدراسة» است؛ مثل علوم طبیعی، تجربی، ریاضی و مانند آن که اینها با درس و بحث استاد حل می شود. یک سلسله علومی است به نام «علم الوراثة» که انسان از ائمه ارث می برد.

مسئله علم هم مثل مسئله مال، دو گونه است؛ انسان دو گونه مال به دست می آورد: یک مال را از راه تجارت به دست می آورد و یک قسم مال را از راه ارث. مال هایی که از راه اقتصاد و تجارت به دست می آید یک راه مشخصی دارد. اگر به این شخص بگویند از کجا این مال را به دست آوردی؟ می گوید کشاورزی کردم یا دامداری کردم یا تولید کردم، صنعتی دارم، این را شروع کردم، این هم سرمایه من، این هم کار من، این هم فروش من، این هم درآمد من. این می شود علم و ثروت تجاری و اقتصادی.

یک سلسله اموالی نصیب انسان می شود که آن را از راه تلاش و کوشش و بحث و مدرسه و دامداری و اینها نکرده، این پسر یک پدری بود، آن پدر دارای اموال حلال و طیب و طاهری بود و آن پدر رحلت کرده است و این پسر بدون زحمت از مال پدر ارث می برد. این ارث کسب در آن نیست، فقط پیوند در آن هست و دیگر نمی شود به این پسر گفت که از چه راهی این مال را به دست آوردی. این می گوید من کسب نکردم، فقط رابطه داشتم، پیوند او بودم. این درباره مال.

علم هم همین طور است؛ یک «علم الدراسه» است که انسان سالیان متمادی در مدرسه در حوزه یا دانشگاه با درس و بحث یاد می گیرد که اگر از او سؤال کردند پیش چه کسی درس خواندی؟ چه درسی خواندی؟ چقدر درس خواندی؟ او شرح حال خود را بازگو می کند. یک «علم الوراثة» است که این از نماز شب نصیب او می شود این در درس و بحث نیست؛

بشوی اوراق اگر همدرس مایی ٭٭٭ که علم عشق در دفتر نباشد

از این آقا که شده ابن طاووس یا شده بحر العلوم، نمی شود گفت که این علم را از کجا یاد گرفتی. این پیوند با ائمه لازم است، ارتباط با ائمه لازم است، قبول ولایت اینها لازم است. یک ارتباطی باید باشد تا آدم ارث ببرد.

عزیزانی که در حوزه و دانشگاه درس می خوانند هر دو راه باز است؛ هم «علم الدراسة» راهش باز است که راه غالب است، هم «علم الوراثة» که ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾راه نماز شب و راه توسل و راه عبادت و راه طهارت و راه طیب بودن و راه اخلاص، اینها راهی است که انسان را به ائمه(علیهم السلام) نزدیک می کند. وقتی با اینها رابطه برقرار کردیم، علمی نصیب ما می شود؛ این می شود «علم الوراثة».

هر دو راه باز است؛ البته «علم الوراثة» یقیناً بالاتر از «علم الدراسة» است؛ منتها یک تفاوت در ارث مال و ارث علم مطرح است. در ارث مال تا مورّث نمیرد از او چیزی به وارث نمی رسد؛ ولی در ارث علم تا وارث نمیرد چیزی به او نمی دهند: «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»ناظر به همین است. فرمودند این هوس را از بین ببر، این منیت را از بین ببر. این خودخواهی را از بین ببر؛ قبل از آن که بمیرید بمیر، تا رابطه برقرار کنی. در ارث مال، اول مورّث می میرد بعد مال به ورثه می رسد؛ در ارث علم اول وارث می میرد با موت ارادی و بعد علومی از ائمه (علیهم السلام) به او می رسد؛ این هر دو راه باز است. وجود مبارک امام باقر در بیانات نورانی اش به جابر بن یزید جعفی فرمود: تمام آنچه را که ما داریم به ذات أقدس الهی منتهی می شود و بعد هم به شاگردان خود فرمود: فضایل علی بن ابی طالب را برای مردم بازگو کنید و به مردم بگویید که پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: در فضل علی همین بس که او «یزَوِّجُ أَهْلَ الْجَنَّة»؛ امیرالمؤمنین در بهشت بین زن ها و حوری های بهشت و بهشتی ها عقد همسری برقرار می کند. این چه مقامی است؟! آنجا چه عقدی است؟! چه زوجیتی است؟! چه نکاحی است؟! چه شرعیتی است؟! با اینکه شریعتی در کار نیست. فرمود به مردم بگو، تقسیم بهشت و جهنم به وسیله علی بن ابی طالب است که او «قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار»است. نکاح بین حوری های بهشت و مردان بهشت به وسیله علی بن ابی طالب است. اینها را وجود مبارک امام باقر از وجود مبارک رسول گرامی نقل کرده است که به مردم ابلاغ کنند.

این تلاش و کوششی که همرزمان شما کردند، شهدا کردند، جانبازان کردند، نیروی مردمی کردند، این امانت به دست شما سپرده شده است إن شاءالله امیدواریم همتای دیگران این مرزها را حفظ کنید، این وطن را حفظ کنید، بیگانه به هیچ وجه طمع نکند تا اینکه در این مرز و بوم غیر از امنیت و آرامش چیزی نباشد. خدای سبحان به همه فرمود: ﴿وَ لْیجِدُوا فیکمْ غِلْظَةً﴾؛ این امر غائب است؛ یعنی طرزی شما مسلّح باشید، طرزی آماده باشید که دشمن از شما بترسد، شما که قصد حمله ندارید؛ ولی او به خودش اجازه ندهد که خدای ناکرده به این مرز و بوم آسیبی برساند. این ﴿وَ لْیجِدُوا﴾ امر غائب است اولاً؛ دشمنان امر حاضر را گوش نمی دهند چه رسد به امر غائب، ثانیاً؛ این تکلیف به ما است ثالثاً؛ که آن قدر کشورتان را از نظر نیروی نظامی و سلاح دفاعی قوی و قدرتمند کنید که هیچ بیگانه ای مزاحم شما نشود، شما که قصد حمله ندارید؛ ولی دیگران به خودشان اجازه این کار را ندهند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان