در شعر درباره طبیعت به توصیف زیبایی های موجود در طبیعت پرداخته می شود و شاعران در این گونه اشعار به قدرت بی انتهای خداوند پی می برند همچنین در این نوع اشعار اعجازی به تصویر کشیده می شود که شاعران از کنار آن ها ساده نمی گذرند.
شعر درباره طبیعت با ابیات زیبا و پرمحتوا
نگاه موشکافه به طبیعت در اشعار بیشتر شاعران مشهور دیده می شود و در این اشعار به وصف جزئیات و عناصر موجود در طبیعت پرداخته می شود. در مطالب قبلی شعر در مورد دریا و شعر در مورد آسمان را مطالعه کردید در ادامه گلچینی از شعر درباره طبیعت را پیش رو خواهید داشت که امیدواریم از مطالعه این اشعار نهایت بهره را ببرید.
شعر زیبا در مورد طبیعت
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید…
“فردوسی”
*************
قلب من را در
عمیق ترین اقیانوس ها
مرتفع ترین کوه ها
و بلندترین درخت ها
خواهی یافت
من عاشق خورشیدم
و عاشق هر ستاره ای که در آسمان هاست
و عاشق این جهان زیبا
شعر ناب درباره طبیعت
ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب.
روی این مهتابی، خشت غربت را میبویم.
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب کوزه آب.
غوکها میخوانند.
مرغ حق هم گاهی.
کوه نزدیک من است : پشت افراها، سنجدها.
و بیابان پیداست.
سنگها پیدا نیست، گلچهها پیدا نیست.
سایههایی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب باید باشد.
دب آکبر آن است : دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبی نیست، روز آبی بود.
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،
طرحی از جاروها، سایههاشان در آب.
یاد من باشد، هر چه پروانه که میافتد در آب، زود از آب در آرم.
یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بر بخورد .
یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.
سهراب سپهری
*************
علفزار
با موهای سبز ژولیده در باد
کوه
با موهای قهوه ای یک دست
رودخانه
با گیرههای سرخ ماهی
بر موهاش
هیچ کدام را ندیده!
حق دارد نمیخواند این پرنده کوچک
گروس عبدالملکیان
4. اب و هوا و خاک ،که در اختیار ماست
ارکانِ هستی اند و بهای محیط زیست
خالق چو کرده خلق بیا حرمتش بدار
تکریم کن ز لطف خدای محیط زیست
5.دریا و دشت وچشمه صحرا و جویبار
هر یک نشانه ای ز صفای محیط زیست
عطرِ گل و ترانِه ِ بلبل ،نسیم آب
شعر در مورد طبعیت
کمی اندیشه کنیم آب اگر آلوده،
دشت اگر بی آهو، آسمان بی گنجشک و درختان اگر از زمزمه گشتند تهی
چه جوابی داریم کودکی را که به خود خواهد گفت: « حق » ما را خوردند، سهم ما را بردند
آرزویم این است بنگرم جلوه پرواز پرستو ها را بشنوم باز هم آواز قناری ها را این بیابان روزی،
جنگلی بود انبوه آسمان، آبی بود آب هم، آبی بود اینک اما،
آسمان تاریک است و تنفس دشوار عمر ما کوتاه است کمی اندیشه کنیم…
*************
هر نمادی در طبیعت آیهای است
کوه، دریا، دشت، حتی ریگ تفتیده کویر
هر نمودی آیه پرمایهای است
ای دریغا چشم و گوش
حیف بازیهای ما
حسرتا آن جنبش و جوش و خروش
شعر دلنشین در وصف طبیعت
بهار آمده است
و آب و هوا یکنواخت نیست
هوا رایحههای خوش را در فضا پخش میکند
با اشعه خورشید
گل ها شکوفا می شوند
و هوا معطر می شود
بادهای خنک و هوای گرم …
بهار هر دو را با هم به ارمغان آورده است
*************
طبیعت و عشق
قلب من را در
عمیق ترین اقیانوسها
مرتفع ترین کوهها
و بلندترین درختها
خواهی یافت
من عاشق خورشیدم
و عاشق هر ستارهای که در آسمان هاست
و عاشق این جهان زیبا
اشعاری در وصف طبیعت
من و شعر و جوبار
رفتیم و رفتیم
به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر
نه جا پای کس بود و نه آشنا بود.
درختان به آیین دیگر
و مرغان به آیین دیگر
صدایی که میآمد از دور
صدای خدا بود
رها بود
به هنگام پرواز
از روی باغی به باغی
کسی زیر بال پرستو
پروانهها را
نمیکرد تفتیش
شقایق
ز طوفان نمیگشت خاموش
چراغش همیشه پر از روشنا بود
نمیدانم آنجا کجا بود
نمیدانم آنجا کجا بود
*************
من به آغاز زمین نزدیکم.
نبض گلها را میگیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق، سرفهاش میگیرد.
روح من بیکار است:
قطرههای باران را، درز آجرها را، میشمارد.
روح من گاهی، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی، سایهاش را بفروشد به زمین.
رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی هست، شور من میشکفد.
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سَیَلان بودن.
مثل بال حشره وزن سحر را میدانم.
مثل یک گلدان میدهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم.
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم.
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کششهای بلند ابدی.
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه.
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمیخندم اگر بادکنک میترکد.
و نمیخندم اگر فلسفهای ، ماه را نصف کند.
من صدای پر بلدرچین را میشناسم،
رنگهای شکم هوبره را، اثر پای بزکوهی را.
خوب میدانم ریواس کجا میروید،
سار کی میآید، کبک کی میخواند، باز کی میمیرد،
زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است که میچیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.
زندگی بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد.
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»،
فکر بوییدن گل در کرهای دیگر.
سهراب سپهری
شعر دلنشین درباره طبیعت
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار…
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب؛
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال روزگار…
فریدون مشیری
*************
“طبیعت سبز”
با جریان طبیعی فصلها
هر لحظه درخشش نور جدیدی ست
طبیعت همانند مادر ماست
که حجاب سبزی همیشه آن را پوشش میدهد
زیبایی میرقصد، زندگی سکوت می کند
تا به تماشای هر آن چه مادر ما می گوید گوش بسپارد
با جریان طبیعی فصلها
هر لحظه درخشش نور جدیدی است
در این مطلب مجموعه ای خواندنی از شعر درباره طبیعت را گردآوری کرده ایم و اگر شما از آن دسته از افرادی هستید که به مطالعه اشعار درباره عناصر موجود در طبیعت علاقه مند هستید بهتر است این اشعار دلنشین را در زمان اوقات فراغت خود مطالعه نمایید.