خودباوری، یک تجربه درونی
حتی میتواند مورد تحسین وابستگان قرار گیرد اما خود را بی ارزش بداند. ممکن است تصویر به ظاهر درخشانی از اعتماد به نفس نشان دهد به طوری که همه را فریب دهد اما در درون حس عمیقی از عدم شایستگی و بیکفایتی داشته باشد.
میتواند انتظارات دیگران را برآورده کند اما برای خود ناتوان باشد.
حتی میتواند مورد ستایش میلیونها نفر قرار گیرد (که مثال آن در برخی ستارگان مشهور سینما دیده میشود) ولی هر روز صبح با احساس بیمار گونه پوچی از خواب بیدار شود و زندگی کسالتباری داشته باشد.
بنابراین تشخیصاین که خودباوری ما در چه سطحی است کار سادهای نیست. به همین دلیل برای این که بتوانیم خودباوری خود را بهتر و بیشتر بشناسیم ارکان اصلی آن را کمیبازتر میکنیم:
ارکان شش گانه خودباوری
آگاهانه زندگی کردن
گزارشات زیادی موجود است که نشان میدهد زنانی هستند که با دانستن خیانت همسر یا انحرافات اخلاقی او دست به انکار حقیقت میزنند و ترجیح میدهند به روی خود نیاورند که شوهر آنها با زن دیگری در ارتباط است.
همچنین زنهایی هستند که ازترس از دست دادن جایگاه خود نزد همسر و اطرافیان، خود را به نفهمیدن میزنند، چون همسران آنها زنهایی با آگاهی بالا که قادر به درک وضعیت و نارساییهای موجود باشند را نمیپسندند.
از مردها هم گزارشات بسیاری در دست است که از ترس از دست دادن اقتدار در خانواده، حاضر نیستند نسبت به آنچه در زندگی فرزندانشان میگذرد آگاه شوند چون آگاهی آنها مستلزم واکنشی است که تصور میکنند منجر به خشم فرزندان شده و آنها را وادار میسازد رو در روی پدر بایستند و چون میخواهند وجهه ظاهری خود را حفظ کنند آنقدر از واقعیات فرار میکنند که در نهایت در محیط خانهی خود منزوی و تنها میشوند.
به این ترتیب میبینیم که بسیاری از مردم طوری عمل میکنند که انگار آگاهی، نامطلوب است چرا که آگاهانه عمل کردن نیاز به صرف تلاش بیشتر دارد و همچنین آگاهی بیشتر آنها را در تماس با حقایقی قرار میدهد که ترجیح میدهند با آنها مواجه نشوند.
آگاهانه زیستن از این دیدگاه یعنی احترام گذاشتن به واقعیات بدون انکار یا فرار از آنها و شناخت از دنیای درون و بیرون و نیز تلاش برای درک دنیای پیرامون و تأثیر آن بر ما.
خویشتنپذیر بودن
خویشتنپذیر بودن به معنای پذیرش افکار و احساسات خود است و در واقع نوعی احترام و همدلی نسبت به خود است، حتی در زمانی که برخی اعمال و احساسات ما مورد پسند دیگران نیست.
در خویشتنپذیری میدانیم افکار و اعمال و احساسات متعلق به ما هستند. آنها را انکار نمیکنیم و از آنها فرار نمیکنیم بلکه آنها را از آن خود دانسته و سپس به اصلاح آنها میپردازیم.
درست مانند مادری مهربان که فرزندان خود را دوست دارد و صرفنظر از رفتارهای خوب یا بد آنان همه را جگرگوشه خود میداند و سپس در درجهی دوم به تربیت آنان میپردازد.
خود مسؤولی
خود مسؤولی درک این واقعیت است که ما مسؤول گزینشها و اعمال خود هستیم و هیچ کس دیگری قرار نیست شادمانی یا زندگی خوب و خوشی برای ما به ارمغان بیاورد.
البته خود مسؤولی به معنای پذیرش مسؤولیت مواردی که خارج از کنترل ما قرار دارند نیست، یعنی ما مسؤول اعمال دیگران نیستیم بلکه تنها مسؤول اعمال خود هستیم. بدینترتیب خودمسؤولی یعنی:
پذیرفتن مسؤولیت رسیدن به اهداف، انتخابها، نحوه تعامل و رفتار با خود و دیگران و نظایر اینها.
خودتأییدی
خودتأییدی یعنی احترام به خواستها و نیازهای خود، داشتن رفتار احترامآمیز با خود و تمایل به این که همانگونه باشیم که در حقیقت هستیم و بگذاریم دیگران هم خود واقعی ما را ببینند.
همچنین خودتأییدی به این معناست که برای جلب تأیید، حمایت یا خوشایند کسی، ارزشها و باورها و ادراکات خود را به گونهای دیگر جلوه ندهیم.
خودتأییدی سالم، خشن، انتقادآمیز یا طعنه زننده نیست. بر عکس، چنین رفتارهایی نشاندهندهی خودباوری پایین هستند.
هدفمند زیستن
در صورت ندانستن هدف، انگیزههای لحظهای یا اعمال غیرقابل کنترل یا تصادف و احتمال، زندگی ما را هدایت میکنند واین نوع انفعال، با تجربهی خودباوری، سازگار نیست.
اگر خودباوری ما بالا باشد متوجه میشویم کانون کنترل ما بر زندگی، به جای این که در جهان خارج قرار داشته باشد، در درون ما جای دارد و اگر پایین باشد به صورت انفعالی با مسایل و مشکلات برخورد کرده و کمتر پیش میآید که هدف مشخصی را برای خود تعیین کنیم و در راه رسیدن به آن، به چالش بپردازیم.
صادقانه زیستن
زمانی که به قول خود وفادارانه عمل میکنیم و با دیگران روراست و صادقانه برخورد میکنیم، به نوعی خوداعتمادی میرسیم که به خودتأییدی منجر میشود.
اما بر عکس اگر با دیگران فریبکارانه، غیرشرافتمدانه و با قصد سواستفاده برخورد کنیم، احساسی به ما دست میدهد که مخربتر از تأیید نشدن است. دراین حالت ما "خود" را انکار میکنیم! و انکار خود، دشمن خودباوری است.
اینک با ارکان خودباوری آشنا شدیم. نظریه پردازانی که در بارهی مفهوم خودباوری تحقیق میکنند معتقدند خودباوری دیگر تنها یک نیاز مهم روانی نیست بلکه در دنیای امروز، به صورت یک نیاز اقتصادی در آمده که حتی برای احراز مشاغل، مدیریت و انجام بهینه سایر امور ضرورت دارد. این ضرورت را میتوان اینطور خلاصه کرد:
آموختن اصول عملی و راههایی که منجر به تقویت حس شایستگی و ارزشمندی میشوند.
و این لازمهی زندگی در دنیای امروز است.
برای خواندن بخش اول -خودباوری و افسردگی- اینجا کلیک کنید.