در جولای سال 1946، آمریکا در ماموریتی که "عملیات چهارراه" نام داشت، دو بمب هستهای را در بیکینی آتول منفجر کرد. اولین بمب هستهای در هوا منفجر شد و دومی در زیر آب و البته با خطرات زیادی نیز همراه بود.
این دو عملیات، اولین آزمایشهای تسلیحات هستهای از زمان آزمایش پروژه ترینیتی در منهتن در جولای سال 1945و اولین انفجار پس از ویرانی ناگازاکی در آگوست سال 1945 به شمار میرفت و برای انجام آن یک گروه ضربت با بیش از 42 هزار پرسنل، 250 کشتی و 150 هواپیما مشارکت داشتند و تستها را تنظیم، اجرا، مشاهده، ضبط و آنالیز میکردند.
به گزارش خبرآنلاین، اما در شرایطی که انفجار و تشعشعات آن برای انسان بسیار خطرناک است، چطور میتوان یک آزمایش هستهای را مشاهده کرد؟ جواب سوال، استفاده از هواپیمای بدون سرنشین بود.
تصاویر خبری ارائه شده از این آزمایش، به تصویری از یک هواپیمای جنگنده تک موتوره که از میان ابر قارچ رادیواکتیو عبور کرده بود، خلاصه میشد؛ اما این هواپیما، یک هواپیمای معمولی نبود؛ بلکه یک هواپیمای بدون خلبان بود و لازم به ذکر است که تنها هواپیمایی نبود که در جریان این آزمایشات مورد استفاده قرار گرفت.
در آن زمان ناوگانی از هواپیماهای بدون خلبان Grumman Hellcats و Boeing B-17 Flying Fortresses مشغول انجام ماموریت بودند. به این هواپیماهای جنگی جدید، مجموعهای از ابزارهایی که بهصورت رادیویی کنترل میشدند اضافه شده بود و هواپیماهای B17 به دوربینهای تلویزیونی پهپادی نیز مجهز بود که به خلبان این امکان را میداد تا هواپیما را از یک هواپیمای کنترل در نزدیک و یا از یک کامیون روی زمین به پرواز در بیاورد.
بمبها و تفنگها جای خود را به ابزارهایی مثل اسکوپ هوا و کیسههای جمعآوری، جعبههای فیلتر، شمارشگرهای گایگر، دوربینهایی با قابلیت کنترل رادیویی، تلهمترها و ابزارهای ضبط الکترونیکی داده بودند تا بدین ترتیب کارشناسان بتوانند میزان رادیواکتیویته ابر قارچی و تاثیر انفجار بر روی خود هواپیما را اندازهگیری کنند.
در اولین آزمایش عمومی، هواپیمای بدون خلبان باید خطرناکترین پرواز را انجام میداد و میبایست از میان ابر قارچی ایجاد شده در اثر انفجار هستهای عبور میکرد.
اولین سلاح پرنده بیسرنشین
نیکلا تسلا، دانشمند سرشناس و اچ جی ولز، پیشگام داستانهای علمی تخیلی، قبل از جنگ جهانی اول، سلاحهای پرنده با قابلیت کنترل رادیویی را تصور و طراحی کرده بودند.
در سال 1917 و زمانی که بریتانیا اولین هواپیمای بدون خلبان را به پرواز در آورد، تصورات آنها یک گام به واقعیت نزدیکتر شد. این هواپیما که "هدف هوایی" نام گرفته بود، یک هواپیمای آزمایشی شبیه به حشره و با کنترل رادیویی بود که توسط دی هاویلند هواپیماساز مشهور طراحی شده بود. لازم به ذکر است که آمریکاییها هم یک سال بعد، یک اژدر هوایی به نام "Kettering Bug" را مورد آزمایش قرار دادند. وسیلهای شبیه به دو هواپیما که با استفاده از یک ژیروسکوپ به سمت اهدافی تا 121 کیلومتری به پرواز در میآمد.
در پانزدهم سپتامبر 1924 بود که برای اولین بار در تاریخ آمریکا، یک هواپیما با کنترل از راه دور به پرواز در آمد و مانور داد و بدون آنکه یک نیروی انسانی و خلبان در آن مستقر باشد، به سلامت فرود آمد. یازده سال بعد، انگلیسیها، DH.82B Queen Bee را براساس هواپیمای آموزشی Tiger Moth و با استفاده از شیوه کنترل از راه دور به پرواز در آوردند که این در واقع یک هواپیمای Tiger Moth بدون خلبان بود و بیش از 400 تا از این هواپیماها تا سال 1943 ساخته شد.
نیروی هوایی ارتش آمریکا (USAAF) و نیروی دریایی این کشور، با الهام گرفتن از موفقیت بریتانیاییها، هواپیماهای بدون سرنشین هدف را توسعه دادند: نیروی هوایی از هواپیماهای کوچکتری بهره برد و نیروی دریایی به سراغ جنگندههای دوباله و منسوخ شده بوئینگ رفت. در جنگ جهانی دوم، آنها این ایده را در بمبافکنهای بزرگ و چند موتوره و همچنین پهپادهای کوچک تهاجمی نیز به کارگرفتند.